۱۱.۲۷.۱۳۸۶

قلم شیرده!


زمانیکه در دهة جاری، از قبل تلاش‌های تجاری شرکت مایکروسافت، دریچه‌ای کوچک در فضای مجازی، به روی ما ایرانیان گشوده شد، برخی پنداشتند که دوران حاکمیت سرکوب و سانسور در ادبیات و زبان فارسی دیگر به آخر رسیده. بر اساس این پندار «خام»، هنگامی که نویسندة ایرانی بتواند آثار خود را مستقیماً به قضاوت افکار عمومی بگذارد، نه تنها تئاتر شومی که پس از کودتای «میرپنج» تحت عنوان «ادبیات» دولتی و روزی‌نامه‌نگاری «قلم‌به‌مزدی» در کشور ایران بر صحنه برده شده بود، که دوران تأثیرات مخرب و نکبت‌بار این نوع «ادبیات» نیز بر جامعة ایران به پایان خواهد رسید. تأثیراتی که شاهد بوده‌ایم در هزارة سوم، چگونه کار ملت را به خرافه‌پرستی، زیارتنامه‌خوانی، دیدار اهل‌قبور، و دعانویسی کشانده! ولی هر چند گشودن دریچة دنیای مجازی «فارسی‌زبان» فی‌نفسه امکان برقراری ارتباط میان ایرانیان، بدون گذر از «صافی‌های» دولتی و استعماری را فراهم آورد، اینبار نیز ملت ایران می‌رود، که چون همیشه، مانند طفلی خام، «شانس» به دست آمده را سهل و آسان از دست بدهد.

خلاصة مطلب، امروز در فضای مجازی با پدیده‌ای به نام «عدم حضور» ایرانیان روبرو شده‌ایم!‌ عدم حضور، یا بهتر بگوئیم، عدم قبول مسئولیت در فضای مجازی. کسانی که سال‌های سال، به درست و یا به غلط، خود را تحت عنوان «نویسنده»، «صاحب‌نظر»، «تحلیل‌گر» و ... بر جامعة ایران «تحمیل» کرده بودند، امروز در فضای مجازی غایبان اصلی به شمار می‌روند! شاعران «دلسوختة» خلق، که در هر فرصتی، آنزمان که «فرصت‌ها» هم زیاد نبود، و تیغ ستمگر سانسور همه چیز را تکه تکه می‌کرد، هر از گاه قصیده‌ای «جانانه» نثار راه خلق‌های ستمدیده می‌کردند، امروز یا اصولاً سایت ندارند، و اگر هم دارند «غیرفعال» است! نویسندگان و صاحب‌نظران امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، که آثار «ناب‌اشان» را سال‌های سال به زیر بغل ‌زدند و از دکان این ناشر به حجرة آن ناشر ‌دویدند، تا آخرالامر فریاد کنند، «در این مملکت هیچ کار علمی و باارزشی نمی‌توان انجام داد»، امروز همگی با فضای مجازی «قهر» کرده‌اند!‌ برخی به بهانة سفر «تحقیقی»، سایت‌های‌شان را «تعطیل» می‌کنند، و برخی دیگر، اصولاً ارتباطی با جهان مجازی برقرار نکرده‌اند. طنزنویسانی که صبح تا شب را به «طنز» می‌گذراندند، و پای تلفن حتی همسایه‌ها را «می‌خنداندند»، امروز در اینترنت دیگر صدای‌شان به گوش نمی‌رسد!‌ و این سئوال پیش می‌آید که چرا؟ چرا ملتی در این طوفان جهانی، که ارتباطات را از «مقام» سخن و گفتگو خارج کرده، و می‌رود تا به آن اهمیتی در ابعاد استراتژی‌های منطقه‌ای اعطا کند، اینچنین خاموش و ساکت مانده؟ آیا این ملت، اهمیت چنین حضوری را به درستی در نیافته، و یا سخندانان‌اش، بر خلاف آنچه می‌نمایانند، دقیقاً به دلیل «اهمیت» همین فضای استراتژیک نیست که «خفقان» گرفته‌اند؟ «خفقان» گرفته‌اند تا مسئولیت حضور در فضای مجازی را به گردن این و آن بیندازند؛ به گردن دولتی‌های دست‌نشانده، و یا ملت‌های دیگر! یا اینکه، اصولاً برای چنین حضوری هیچ ارزشی قائل نیستند! ولی نهایت امر می‌توان این نتیجه را نیز گرفت که، اینان طی سال‌ها، شاید از خود، قابلیت‌های خود، و«ارزش»‌ تولیدات دماغی‌شان، فقط تصاویری «غلط‌انداز»، به ما ملت ارائه داده بودند، و زمانیکه آثار و برخوردهای سیاسی و اجتماعی‌شان به صورت مستقیم به «محک» افکار عمومی، در برخورد آزادانة آراء و عقاید گذاشته می‌شود، آن نیستند که ادعا داشته‌اند؛ سکه‌های قلب‌اند، و نانخورهائی بی‌اهمیت و قلم‌به‌مزد!

البته حضور یک حاکمیت دست‌نشانده در تهران، در توجیه این نقائص غیرقابل چشم‌پوشی، چون روزگار گذشته، نقش «کلاه ‌شرعی» بازی می‌کند! عدم حضور روشنفکری ایران بر خطوط اینترنت، تا حدود زیادی «مدیون» وجود همین حاکمیت «سرکوبگر» است! سابق بر این نیز، گویا «هویدا» جلوی اینان را گرفته بود. ولی همانطور که می‌دانیم، «لباس‌شخصی‌ها»، که بدیل‌ بوذرجمهری‌، مطبوعی و میرپنج‌اند، قلم را بر نمی‌تابند، هر چند که «حضرت» احمدی‌نژاد یک وبلاگ، آنهم به 4 زبان زندة دنیا از خودشان بر خطوط اینترنت به یادگار گذاشته باشند! در نتیجه، نویسندگان «صاحب‌نام» کشور، که هر وقت نام‌شان را می‌بریم، حتماً باید قبلاً یک «دست‌نماز» گرفته باشیم، حتی پس از آنکه در برابر عظمت سردار بهرمانی، سر تسلیم فرود آوردند، و‌ در انتخابات ریاست «جمهوری» از ایشان «حمایت‌ها» کردند، جرأت ندارند «وبلاگ» و سایت داشته باشند!‌ می‌دانیم که سرکوب حکومت اسلامی حرف ندارد. در نتیجه، از صدقة سر حضور احمدی‌نژاد و دارودستة اوباش بازار و حوزه، عذر داخلی‌ها و بسیاری دیگر کاملاً موجه می‌نماید! می‌ماند «این طرف آبی‌ها»!

«این طرف آبی‌ها»، به چند گروه تقسیم می‌شوند، و یکی از «مهم‌ترین» این گرو‌ه‌ها، از خودش یک «کانون» هم دارد! و امروز چند کلمه‌ای در بارة کانون‌شان خواهیم گفت. این «کانون»، که اصولاً معلوم نیست کارش چیست، بیشتر «محفل» می‌نماید؛ نسخه‌ای است که ناشیانه از آنچه در گذشته‌های دور در میان ملل اروپائی «محافل نویسندگان و روشنفکران» نام گرفته بود، کپی‌برداری شده! البته «تولیدات» این «کانون» و اعضاء آن نیز هنوز مشخص نیست! چه بسیارند اعضاء این «کانون» که طی ده‌سال اخیر اصولاً فعالیت قلمی نداشته‌اند! و یا اینکه اصولاً صاحب‌قلم به شمار نمی‌آیند! ‌ و اگر هم فعالیتی وجود داشته، خود بهتر می‌دانند، از چه ارزشی برخوردار بوده. خلاصه بگوئیم این «کانون» برای روشنفکری و نویسندگی در ایران، همان است که سابقاً دانشکدة فنی تهران برای صنایع کشور بود؛ هر که از آن بیرون می‌‌آمد «آقای مهندس» لقب می‌‌گرفت، و در صنایع کشور میز ریاست و حقوق و مزایا داشت، حتی اگر جمع و تفریق هم نمی‌دانست! و می‌دانیم که این القاب «زمان‌شمول‌اند»! به عبارت دیگر کسی که از طرف «کانون» کذا، «نویسنده» معرفی می‌شود، یک بار و برای همیشه «نویسنده» شده! و نویسندگی نیز همچون القاب «کنت»، «لرد» و ... می‌تواند در خانواده‌اش موروثی شود! کم نیستند «نویسندگانی» که امروز، صرفاً به دلیل شاعر بودن مادر و خواهر و خواهرزاده‌اشان، خود نیز از «نعمت» لقب «نویسنده‌» برخوردارند!‌

البته این جنبه‌ها از فعالیت محفلی «کانون» اصولاً‌ مد نظر ما نیست. از نظر ما، اینان آزاداند که همچون محفل «نوبل»، دوستان را «بنوازند» و دشمنان را «برانند»! «مشتلق» عضوگیری هم برایشان محفوظ باشد! ولی این «محفل»، چون دیگر محافل گزافه، در جامعة ایران به تدریج رنگ و رخ باخته، و برای توجیه اهداف مضحک‌اش، خطوط ایدئولوژیک و سیاسی نیز ترسیم کرده، خطوطی که «بی‌بی‌سی»، سخنگوی حاکمیت انگلستان، با همکاری برخی محافل «جنایتکار» درون مرزی قصد به «ارزش» گذاشتن‌اش را هم دارد! و اینجاست که مسئله به همة ما ایرانیان مربوط می‌شود.

اینکه این کانون در هنگام «جاسوس‌گیری» در سفارتخانة آمریکا در تهران، از مواضع «مترقی» دانشجویان «خط امام» حمایت می‌کند، مسلماً جای شگفتی دارد. چرا که کانون نویسندگان می‌باید «جایگاه روشنفکری» جامعه باشد، نه زباله‌دانی پوپولیسم و مردمفریبی حاکمان!‌ و اگر همین کانون در شرایطی که مواضع حضرت «امام خمینی»، حتی از نظر برخورد با پدیدة «قلم» هنوز روشن نشده بود، به «پابوس» ایشان می‌شتابد، باز هم جای شگفتی است. چرا که پدیده‌ای به نام «غائلة» خمینی، اگر برای توده‌های تحریک شده، چپ‌های نوجوان و به قول فرانسوی‌ها «نوک‌سفید»، و یا سیاست‌بازان حرفه‌ای و نانخور شرق و غرب نیازی به «تعریف» و «تعمق» نداشت، «روشنفکری»، به حکم همان نامة معروف مصطفی رحیمی، با این «پدیده» هنوز کارش تمام نشده بود. خلاصه بگوئیم، این «کانون» طی گذشت روزگار، همچون دیگر پدیده‌ها در کشور استعمارزدة ایران، به معجونی از ندانم‌کاری‌ها و باباشمل‌بازی‌هائی تبدیل شد که در هاله‌ای مردمفریب و هزاررنگ، لایه‌هائی از سیاست، فرهنگ، هنر، مذهب، و ... و حتی نانخوری اجنبی را در خود پنهان داشته! ولی همین کانون نویسندگان که اغلب «چهره‌های» معروف آن «نویسنده» هم نیستند؛ از قماش مهرانگیزکار، عبادی، و ... به یکباره از طریق تبلیغات حاکمیت ایران، پای به میدان سیاست کشور گذاشته. امیدواریم که اینبار نتیجة عمل اینان به از آنی باشد که شاهد بودیم، ولی به هر دلیل چنین «بازگشت» پر سروصدائی را می‌باید به دست اندرکاران این کانون «تهنیت» گفت!

همانطور که می‌دانیم جوانکی از امت به خون نشستة اسلام، به نام «محمد قوچانی»، چندی پیش این «کانون» را قلقلک داده، و گفته، «ایدئولوژیک هستند، مدنی نیستند!» البته جوابیه‌ای هم که به صراحت نشان دهندة «مواضع» ادبی و بی‌ادبی این کانون بود، از جانب دست‌اندرکاران، در جواب این جوانک قلمی شد! به این جوابیه هم کاری نداریم. ولی مسئله اینجاست که قضیه هنوز از نظر «بی‌بی‌سی» به پایان نرسیده. و از آنجا که یکی از شیخک‌های فراری حکومت اسلامی، که «نویسندگی» خود را مدیون دود چراغ خوردن در آکادمی علوم ساواک است، اخیراً در «بی‌بی‌سی» قلمدانی به دست آورده و لوح «مشق‌سیاه» می‌نویسد، این جنجال پیرامون «کانون» را بالاجبار مورد تحلیل قرار خواهیم داد.

ایجاد ارتباط میان «کانون نویسندگان»، و محافل شناخته شده و وابسته به فاشیسم مذهبی در ایران این خطر را به همراه خواهد داشت که شاخه‌های ارتجاعی این «کانون» فرصت یافته از مواضع مترقی نویسندگانی که پیشتر عضو این «محفل» بوده‌اند، استفاده‌ای غیرقابل توجیه صورت دهند. هم قوچانی می‌داند، و هم ما می‌دانیم که در این به اصطلاح «کانون»، سابق بر این افرادی «عضو» شدند‌ که، مواضع شناخته شده‌ای از نظر سیاسی داشته‌اند؛ آیا این «مواضع»، امروز می‌باید در کنار این کانون قرار گیرد، و وسیله‌ای جهت اعتبار موضع‌گیری‌ کسانی باشد که اصولاً از نظر سیاسی در ارتجاع و ابتذال کامل دست و پا می‌زنند؟ فروپاشاندن «کانون نویسندگان» و از میان بردن اعتبار این «محفل»، به کسانی مربوط می‌شود که عضو این کانون‌اند؛ ولی نویسندگانی که طی دوران زندگی ادبی و قلمی خود، از مواضع مشخصی دفاع کرده‌اند، می‌باید از داستان و حدیث بده بستان‌های این «کانون» با حکومت اسلامی جدا بمانند.

از نظر «بی‌بی‌سی»، سعید سلطانپور، محمد قوچانی، سیمین بهبهانی و حسن زرهی همگی «نویسنده‌اند»! و شاید دامن زدن به همین «توهم»، یکی از اهداف شبکة خبرپراکنی «بریتانیای کبیر» باشد. اینکه هر کس می‌نویسد، «نویسنده» است؛ به این معنا خواهد بود که، هر کس «سخن» می‌گوید «سخنران» است. مادر بزرگ بنده هم نامه می‌نویسند، ولی فکر نمی‌کنم ایشان نویسنده باشند، البته نمی‌دانیم عضو «کانون» هستند یا خیر! در ثانی، این توهم که بیشتر از جانب محفل محمد قوچانی و تحت نظارت سازمان امنیت حکومت اسلامی بر مسئلة «نویسندگی» در کشور ایران تحمیل شده، به فروپاشاندن «کانون» محدود نخواهد ماند. خلاصه بگوئیم، پیش بردن این روند تخریب، کار را به جائی خواهد رساند که، در چارچوب نظرات حاکمیت اسلامی، تمامی کسانی که می‌نویسند، نه تنها «نویسنده» به شمار می‌آیند، که می‌باید «وحدت کلمه» داشته، و همگی در یک تجمع واحد «مدنی»، مسلماً تحت نظر ساواک آخوندها، متمرکز شوند! در چنین صورتی است که افراد خارج از این «تجمع» مجاز، نه تنها نویسنده نخواهند بود، که خون‌شان نیز «مباح» است.

البته ما می‌دانیم چرا آقای «قوچانی»، علیرغم تمایلات و خواست‌های محفلی‌شان، ‌ در تهران یک «کانون نویسندگان خودی»‌ باز نمی‌کنند! همان کاری که با «حقوق‌بشر» و «انجمن‌های دانشگاهی»، «کانون مهندسین» و ... صورت داده شد!‌ اگر چنین «کانونی» پا نمی‌گیرد، به این دلیل است که، مستقر کردن ریزه‌خواران سرداراکبر و نانخورهای «مقام معظم» در چنین «محفلی»، از نظر سیاسی و حتی «فرهنگی» فردائی نخواهد داشت. این نوع «کانون اسلامی»، اگر هم پای بگیرد، قبل از آنکه منشورش قرائت شود، درش تخته خواهد شد. به همین دلیل است که چشمان «شهلای» آقای قوچانی، به «این طرف آب» خیره مانده، تا با استفاده از همراهی عناصر مرتجع و حکومتی‌ها در کانون «این ‌طرف آب»، زمینه‌ساز فروپاشی تمامی آن، و نهایت امر به ارزش گذاردن اصل «قلم‌به‌مزدی» در زبان فارسی شوند. به صراحت بگوئیم، نویسندگان ایرانی، هر چند بسیار قلیل و شاید بسیار غیرفعال، می‌توانند صدها محفل و کانون مدنی داشته باشند. برخورداری از کانون و محفل، یک حق مسلم برای همه است! و برخورد «فراگیر»، که از جانب محافل فاشیستی در مورد افراد و گروه‌ها اعمال می‌شود، اگر غرض و مرضی در کار نیست، چرا می‌باید تا به این حد از جانب ما ایرانیان، و خصوصاً آنان که خود را صاحب قلم و «آزادیخواه» می‌نامند، بی‌جواب بماند؟

امروز به صراحت می‌بیینم که حاکمیت اسلامی، پس از 29 سال تحمیل جو سکوت و وحشت بر جامعة ایران، چگونه برای سر هم بندی کردن یک «کانون نویسندگان» و قرار دادن فعالیت‌های فرهنگی، زیر نگین انگشتری «مقام معظم»، از طریق پادوهای تهرانی و لندنی خود در پی فروپاشاندن تشکل‌های مختلف ایرانیان بر آمده. اینکه «کانون» اصولاً بود و نبودش به چه کار می‌آید، و تجمع یک گروه «غیرفعال» در این محفل چه نقشی در پیشبرد فرهنگ جامعه می‌تواند بازی کند، یک مسئله است، اینکه همین کانون با بهره‌گیری از تبلیغات وسیع حکومت اسلامی، تبدیل به گاوشیرده ولایت فقیه شود، مسلماً مسئلة دیگری خواهد بود.








۱۱.۲۶.۱۳۸۶

انگولک‌چی!



فرارو ـ از کشورهای منطقه عقب افتاده‌ایم.
انگولک‌چی ـ مهم نیست! از آمریکا که جلو زدیم!

فرارو ـ آمریکا: ایران به نیروگاه هسته‌ای جدید نیازی ندارد!
انگولک‌چی ـ به دعوا و جنجال با شما که نیازمندیم!

فرارو ـ حضور نظامیان در عرصه سیاست، خلاف «اندیشه سیاسی امام خمینی» است
انگولک‌چی ـ در «اندیشه سیاسی امام خمینی»، نظامی فقط برای کودتا خوب بود!

فرارو ـ آمریکا: متهمین 11 سپتامبر عادلانه محاکمه می‌شوند
انگولک‌چی ـ «عدل» فقط، «عدل‌بوش»!

فرارو ـ احمدی نژاد: دولت نهم برآمده از نذر و نیازهای مردم است
انگولک‌چی ـ و فحش‌های مردم به خاتمی!

فرارو ـ محسن‌رضائی : دولتمردان، منطق ایستادگی را با تدبیر همراه کنند
انگولک‌چی ـ در غیر اینصورت من رئیس جمهور می‌شوم!

فرارو ـ صفدر حسینی: از دست خاتمی هم دیگر کاری بر نمی‌آید
انگولک‌چی ـ جز لبخند و عشوه‌گری در برابر دوربین!

فرارو ـ قدرت ایران صرف بسط «عدالت» و «خدمت» به دیگران می‌شود
انگولک‌چی ـ و صرف بسط «ظلم» و «بی‌توجهی» به ملت ایران!

فرارو ـ نوه امام خمینی: به خاطر نقص مدرک رد صلاحیت نشدم
انگولک‌چی ـ به خاطر نقص عقلانی بود!

فرارو ـ اختصاص 7 ميليارد براي گورستان جديد تهران
انگولک‌چی ـ گورستان باصفائی برای‌ ملت درست کنید!

فرارو ـ رضایت وزیر ارشاد از وضعیت فعلی سینما
انگولک‌چی ـ خیلی هم از «خودراضی» هستیم!

بی‌بی‌سی ـ شناسائی دو نوع دایناسور گوشتخوار
انگولک‌چی ـ بوش و چنی!

تابناک ـ نوجواني كه اسير عراق بود، امروز ...
انگولک‌چی ـ برای خودش مردی شده!

تابناک ـ احمدی‌نژاد: جامعه بدون ابتکار جوانان «سقوط» می‌کند
انگولک‌چی ـ و افرادی نظیر من «صعود» می‌کنند!

تابناک ـ «کفاشیان»: از دست کلمنته عصبانی‌ام
انگولک‌چی ـ با «کفش» بزن تو کله‌اش!

تابناک ـ فرمانده سپاه: «حمایت» سیاسی و جناحی ممنوع
انگولک‌چی ـ «جنایت» سیاسی و جناحی هم آزاد!

تابناک ـ وزیر دفاع آمریکا سر خورد، بستري شد
انگولک‌چی ـ حتماً روی «بمب‌» سپاه پاسداران سر خورد!

تابناک ـ تاج: کلمنته صحبت‌هایش را تکذیب کرد
انگولک‌چی ـ همة اینکارها را از شما یاد می‌گیرد!

تابناک ـ اسکندری: تخم «مرغ» را ارزان می‌کنیم
انگولک‌چی‌ ـ تخم «خر» را که خیلی گران کرده‌اید!

تابناک ـ وزارت كشور: انتشار اسامي تأييد‌شدگان ممنوع
انگولک‌چی ـ تا هر وقت خواستیم «رد‌شان» ‌کنیم!

تابناک ـ به خدا رجوي «پسرخالة» من نيست
انگولک‌چی ـ راستش را بگو، امام خمینی خاله‌ات نبود!

تابناک ـ به شيطان سنگ بزني، «درازتر» مي‌شود!
انگولک‌چی ـ خدا هم هی «کلفت‌تر»!

اعتمادملی ـ سكوت فرزندان امام و انقلا‌ب هم «حدي» دارد
انگولک‌چی ـ عدم سکوت ملت ایران هم «‌حدی» شرعی دارد!

اعتمادملی ـ «عبدالوند» به جمع تأئيد صلاحيت شده‌ها پيوست
انگولک‌چی ـ و سرنوشت ملت ایران را تغییر داد!

اعتمادملی ـ ابداع زباني جديد در متروي تهران
انگولک‌چی ـ در دولت هم زبان جدیدی اختراع شده!

اعتمادملی ـ ستون نيم نگاه - هول شديم! شرمنده ...
انگولک‌چی ـ پس بگو ریدی!



۱۱.۲۴.۱۳۸۶

تهاجمات خیابانی!


همانطور که حدس می‌زدیم، «تظاهرات» دولتی، در 22 بهمن ماه، از سال‌های قبل با «شکوه و جلال» بیشتری برگزار شد! جلال و جبروت این نوع «نمایشات»، بر خلاف آنچه رسانه‌های استعماری قصد القاء آنرا دارند، به هیچ عنوان نشانة حمایت توده‌ای از «حاکمیت» نیست. خارج از نمونه‌هائی تاریخی از این نوع «قدرت‌نمائی‌های» فاشیستی، اگر نخواهیم راه دور برویم، در عهد پهلوی‌ها نیز از این نوع «تظاهرات» کم ندیده‌ایم! تظاهراتی که به مراتب از 22 بهمن امسال نیز با عظمت‌تر بود. نیازهای سیاسی یک حاکمیت، زمانی از طریق «تظاهرات» چشم‌گیر خیابانی «برآورده» می‌شود که، بر خلاف آنچه برخی در بوق گذاشته‌اند، حکومت خود را در برابر مخالفان تنها و بی‌پناه می‌بیند. در نتیجه، با این نوع «نمایشات» قصد قدرت‌نمائی و سرکوب کسانی را دارد که قادرند در شماری روزافزون مشروعیت قانونی «نظام» را به زیر سئوال برند. می‌باید پرسید، آیا تا حال دیده‌اید که، در کشور انگلستان برای طرفداری از مجلس عوام و مقام سلطنت «راه‌پیمائی» به راه بیاندازند؟ و یا اینکه، در کشور آمریکا برای حمایت از قانون اساسی و جمهوری فدرال «تظاهرات» خیابانی صورت گیرد؟ مسلماً خیر! چرا که، این نظام‌ها، حتی اگر در معنای واقعی کلمه غیرمشروع نیز باشند، خود را از جانب مردم در خطر نمی‌بینند.

به راه انداختن تظاهرات «توده‌ای» توسط یک حاکمیت، در ابعادی دیگر نیز، در عمل فقط یک «تف سر بالاست»! اگر بنا را بر تأئید «ادعای» این نوع حاکمیت‌ها بگذاریم، می‌باید مردم کشور را، در اکثریت چشمگیر، طرفدار این دولت‌ها به شمار آورد. پس به خیابان کشاندن‌ توده‌ها در چنین شرایطی چه معنائی می‌تواند داشته باشد؟ حاکمیت اگر به قول خود در اکثریت مطلق است، با این اعمال، شمار «فزایندة» طرفدارانش را به رخ چه کسانی می‌خواهد بکشد؟ و اصولاً چرا «نیازمند» این «قدرت‌نمائی‌ها» می‌شود؟ آیا با این نمایشات، می‌خواهد «میلیون‌ها» طرفداران‌ا‌ش را به رخ آن‌هائی بکشد، که به قول «جانشینان امام زمان»، در اقلیت مطلق‌اند؟ به عبارت دیگر، اینهمه داد و فریاد و صرف هزینه و انرژی فقط برای بی‌‌اعتبار نشان دادن چند نفر مخالف کم‌اهمیت به راه افتاده؟ خیر! همانطور که می‌بینیم، صورت این «مسئله»، از پایه و اساس غلط است!

اگر در روند تحلیل مسائل ایران در این وبلاگ، از روز نخست، بجای «انقلاب ایران»، سخن از «غائلة» استعماری 22 بهمن به میان آوردیم، به هیچ عنوان قصد اساعة ادب به کسانی نداشتیم که با تکیه بر باورهای دینی و غیردینی، پای در مسیر مخالفت با یک سلطنت برخاسته از کودتائی نظامی گذاشتند. هر چند به دلایل بسیار، این نوع «برخورد» تهاجمی و توده‌ای، با مسائل سیاسی را تأئید نمی‌کنیم، الهامات آزادیخواهانة انسان‌ها، در مرام نویسندة این سطور، هرگز به زیر سئوال برده نمی‌شود. ولی روند جریاناتی که به 22 بهمن انجامید، نه اعتراضی عمومی بر علیه استبداد، که تأکیدی بود «ضمنی» بر شکل‌گیری نوع نوینی از استبداد استعماری. اگر انسان‌هائی که از دامان استبداد می‌گریزند، قابل احترام‌اند، آنان که یک ملت‌ را به قبول استبداد «دعوت» می‌کنند، شایستة احترام نخواهند بود. و در گیرودار همین فضاسازی‌های کاذب «سیاسی ـ ایدئولوژیک»، شاهد بودیم که شعارهائی نیز تحت عنوان «نبرد با آمریکا»، به سرعت فضای سیاست کشور را اشغال کرد. مسلماً در شکل‌گیری «پوپولیسم» انسان‌ستیز مذهبی، که امروز جامعه را اینچنین در بارگاه قدرت‌های استعماری به زانو در آورده، مسئولیت مستقیم تشکیلات چپ‌نما را نمی‌توان فراموش کرد؛ شعارهای «مبارزه و نبرد با آمریکا» در نخستین ویراست‌هایش از دهان هم اینان بیرون آمد!

ولی طفولیت و نوباوگی سیاسی جامعة ایران را نمی‌توان یک ‌شبه «علاج» کرد؛ دیدیم که این «پیش‌فرض‌های» کودکانه، چگونه یک ملت را از روز 22 بهمن 1357، به قربانی اصلی سیاست‌های استعماری تبدیل کرد. دیدیم که، چگونه حاکمیتی با تکیه بر تشکیلات سرکوبگر ساواک و ارتش وابسته به ناتو، یک‌شبه قدرت را به دست گرفت، و چگونه حاکمان نظامی در پشت صحنه، جهت سرکوب مخالفان واقعی «استبداد» سیاسی، همه روزه با تکیه بر مبارزات «فرضی» با آمریکا، ملاجماعت را در رأس تظاهرات سرکوبگرانة «توده‌ای» به خیابان‌ها روانه می‌کردند. امروز، پس از گذشت 29 سال، بهتر می‌توان ابعاد «نبرد» این حکومت را با آمریکا بررسی کرد. این نبرد در کدامین جبهه در جریان بوده، که طی این 29 سال از چشم ما پنهان مانده؟ چرا که در زمینة استراتژیک، در منطقة خاورمیانه، در تمامی بزنگاه‌های سیاسی، حاکمیت اسلامی همواره دست در دست ایالات متحد ظاهر شده. و در زمینة مبارزات مالی و اقتصادی، این حاکمیت هیچ درگیری و تخاصمی با آمریکا نداشته و ندارد. مسلماً اگر بر اسناد و گزارشات ارائه شده، از سوی طرفین «فرضی» دعوا ـ دولت آمریکا و حکومت اسلامی ـ تکیه کنیم، این «دعوا» خیلی هم جدی به نظر خواهد رسید! هر چند این دیپلماسی «تظاهر» به عداوت، که پیشتر نیز در سطح جهانی شناخته شده بود، بیشتر جهت افزایش نرخ «همکاری» است، تا حفظ منافع ملی!‌ همان «نرخ همکاری‌ای» که امروز ایران را عملاً به چپاول بانک‌های غربی داده! درآمد نفتی ایران، طی 8 سال گذشته، بر اساس نرخ فروش هر بشکه نفت، حداقل 7 برابر شده! این درآمد صرف چه آبادانی‌هائی در کشور ایران شده، که هنوز چشم ایرانی قادر به مشاهدة آن نیست؟ ولی کم نبودند کسانی که، از روز نخست، مجموعه شعارهای مردمفریب «نبرد با آمریکا» را، در این نظام استعماری، ساخته و پرداختة واشنگتن معرفی کردند. جای تعجب بسیار دارد، ولی اغلب چپ‌نمایان طرفدار «ولایت»، از حزب توده، تا مجاهدین و دیگر «عشاق» این انقلاب، مخالفان را از آغاز، به «نوکری» برای دولت آمریکا متهم کردند!

حال پس از این مجموعه توضیحات می‌توان به تحلیل دقیق‌تری از نیازهای «تهاجمی» حاکمیت اسلامی، در قالب «تظاهرات» خیابانی پرداخت. البته این اصل را می‌باید در نظر داشت که، برگزاری «تظاهرات» خیابانی، از روز نخست با ساختار این نظام «‌عجین» بوده. ولی در بررسی این نوع «آمیختگی»، نمی‌باید همانطور که حزب توده و برخی «چپ‌نمایان» از ابتدا توصیه کرده‌اند، فریب «ظواهر» توده‌ای و خلقی چنین مراسمی را خورد. چرا که، از نظر روان‌شناختی اجتماعی، «واقعیات» در مقطع دیگری نهفته! می‌باید از خود پرسید، به چه دلیل یک حاکمیت که خود را برخاسته از آرمان‌های یک «انقلاب» فراگیر و مردمی معرفی می‌کند، جهت حفظ موجودیت خود، نیازمند برگزاری تظاهرات تهاجمی «هفتگی» ـ در قالب به اصطلاح نمازهای جمعه ـ و گاه تهاجمات «روزانه»، تحت عنوان «حضور» مردم همیشه در صحنه، در اغلب شهرهای بزرگ کشور می‌شود؟ این واقعیت را می‌باید مد نظر قرار داد که، اگر این «تظاهرات» روزانه و «تهاجمی»، از سوی ملایان و حاکمیت‌های استعماری تبدیل به ابزاری جهت سرکوب هر گونه مخالفت با حاکمیت فاشیستی «حوزه‌های علمیه» بر کشور ایران ‌شد، تحلیل آنچه «اقبال عمومی» از چنین «حضوری» در سطح جامعه می‌باید تعریف شود، در همین مقطع متوقف نمی‌ماند.

این حاکمیت، در عمل، از طریق «مشروعیت» بخشیدن به تظاهرات «تهاجمی»، پای در مسیر ساخت و پرداخت نوعی «هویت جمعی» در ساختار فروپاشیدة شهرنشینی کشور ایران گذارد؛ ساختاری که مرده‌ریگ دوران پهلوی‌ها بود. فضای فروپاشیدة شهرهای بزرگ و توده‌های رها شده در عمق این حفرة مکنده و مخرب، در عمل بهترین لابراتوار جهت رشد پدیده‌هائی «سحرآمیز» برای جذب بینوایان شهری می‌شود؛ این جماعت، مغروق در روابط آکنده‌ از فقر و سرکوب، از طریق چنین «حضوری» تهاجمی در سطح جامعه، در قالب یک طبقة «نوین» اجتماعی متبلور می‌شود: طبقة انقلابیون اسلامی! این است نظریة فاشیسم: خلق طبقه‌ای در بطن روابطی نوین!‌ طبقه‌ای که در عمل هیچ ارتباط فرهنگی با گذشتة ملت‌ ندارد، و هر چند از تمامی ارزش‌های سنتی جداست، به معنای واقعی کلمه،‌ در استنباطی محدود و حقیر از نوعی «سنت‌‌‌مقدس» مغروق شده! و این امر صحت دارد که، «فاشیسم» اختراع ایرانیان نیست؛ این نوع نظام‌ها قابلیت خود را در مسیر حفاظت از منافع سرمایه‌داری غرب بارها و بارها در سطوح مختلف جهانی به منصة ظهور گذاشته‌اند، و اجزاء تشکیل دهندة حکومت اسلامی نیز، از روز نخست، به دست معمارانی «ماهر» و کارآمد از پایه، ساخته و پرداخته شد.

این است رمز «موفقیت» حکومت اسلامی در به میدان آوردن بینوایانی که، در هر موعد و هر موسم، خود به دست همین حاکمیت، در چرخة ماشین سرکوب و فقر آن به نابودی کشیده خواهند شد. توده‌هائی که چون جوندگان کوچک مسحور چشم افعی فاشیسم‌اند. ماشین «طبقه‌سازی» حاکمیت اسلامی، پس از 22 بهمن‌ماه 1357، کار خود را زیر نظر سازمان سیا، رسماً در کشور ایران آغاز کرد. «تولیدات» این ماشین جهنمی، در سطوح مختلف اعتقادی، نه تنها از به صحنه آوردن «قدرت» طبقاتی خود بسیار خوشنود می‌شوند، که هر یک از این تولیدات، در عمق «ساده‌انگاری‌های» فرهنگی، خود را با امام حسین، علی‌ابن ابی‌طالب، و دیگر «مقدسین» در سنت «دینی ـ اجتماعی» کشور شناسائی می‌کند! اینهمه برای حفظ منافع غرب در فلات قارة ایران!

«مبارزة فرضی» با آمریکا، در چرخ دنده‌های این ماشین انسان‌ستیز، بهترین وسیلة ممکن جهت توجیه سرکوب ملت ایران شد!‌ و دیدیم که، چگونه با تکیه بر این به اصطلاح «مبارزه»، هم جیب ما ملت را خالی ‌کردند، و هم با به ارزش گذاشتن «فرض» موجودیت چنین «مبارزه‌ای»، به بهترین صورت ممکن، وسیله‌ای جهت سرکوب مردم و گروه‌های مخالف فراهم ‌آورند. عبارت فراگیری که چنین معجونی را بتواند به توصیف آورد، همان «پوپولیسم استعماری» است!

در نمایشات «انقلابی» 22 بهمن امسال، به گزارش خبرگزاری‌ها، تقریباً تمامی «مقامات» عالیة حکومت «عدل علی»، هر یک به نحوی، حضور نقش‌آفرین داشته‌اند. می‌باید قبول کرد که، علیرغم جنگ فزایندة قدرت در بطن این حاکمیت، که «رد صلاحیت‌ها» به آن جنبة رسمی داد، تمامی نانخورهای «مقام معظم» بر محور یک اصل کلی به توافق رسیده‌ بودند: «از این نمایشات استعماری در مقابل جریاناتی که آزادی‌های سیاسی را تحت عنوان مطالبات واقعی مردم مطرح می‌کنند، می‌باید حمایت صورت داد!» از همین رو، حتی آنان که نامزدهای‌شان «ظاهراً» صلاحیت کافی جهت شرکت در خیمه‌شب‌بازی انتخابات «مسجدشوربا» را هم ندارند، از مردم «انقلابی» دعوت کرده‌اند که این «یوم‌الله» را تنها نگذارند! و با شرکت در این تظاهرات، از حاکمیتی حمایت کنند که حتی صلاحیت‌شان را نیز دیگر به رسمیت نمی‌شناسد! این نیز خود یکی از تجلیات همان «طبقه‌سازی» شوم فاشیسم است. محصولات جهنمی این ماشین «طبقه‌سازی» خارج از موجودیت این نظام خود را در برابر ملت ایران برهنه و بی‌دفاع می‌بیند. ولی آیا با تجربیاتی که طی چندین سال بررسی و تحلیل روند رشد فاشیسم اسلامی در جامعة ایران به دست آورده‌ایم، می‌باید از چنین «تضادی» در بطن این حکومت تعجب کرد؟ مسلماً خیر!

به صراحت می‌دانیم، فاشیسم «منطق‌گریز» و «انسان‌ستیز» است. در نتیجه، حتی زمانیکه فاشیست‌ها سعی در برخورد «منطقی» با مسائل حیاتی‌ای دارند که «موجودیت‌اشان» را رقم می‌زند، از اصل منطق‌ستیزی که در «کنش»‌ و واکنش این نوع حاکمیت ریشه دوانده، جدائی نتوانند. آیا ما ایرانیان، طی 29 سال اخیر، گروه‌ها و جریانات سیاسی‌ای را به یاد نداریم که، در دامان چرخة منحوس «انسان ستیز» فاشیسم اسلامی به همین صورت نابود شده‌اند؟ آنان که امروز صلاحیت‌ سیاسی‌شان را مخدوش می‌دانند، و شرکت نمایشی‌شان در انتخابات را ممنوع اعلام می‌کنند، جز در بطن یک روابط «انسان‌ستیز» و «منطق‌ستیز» چگونه می‌توانند همزمان دست‌های به خون آلودة همین حاکمان را نیز ببوسند؟ آیا این «رد‌صلاحیت‌» شدگان، آینده‌ای بهتر از اعضاء «جبهة‌ملی»، «نهضت‌آزادی»، «فدائیان اکثریت»، «حزب توده»، و ... خواهند داشت؟ مسلماً خیر! ولی هر چند «فاشیسم»، چرخه‌ای است هولناک و جهنمی، در کمال تأسف روند مردمفریب و انسان‌ستیز آن فقط در صورتی به نقطة پایانی خود می‌رسد که غایت انسان‌ستیزی‌اش بر همگان آشکار شود. آن زمان است که پوچی‌های «الهامات» این نظام «وحشت‌پرست» و «انسان‌سوز»، یک به یک آشکار می‌شود، آن زمان است که این نظام، از تمامی ادعاهای «ظاهری» خود در زمینه‌های «انسانی» و «فلسفی» به صورتی علنی جدا شده، همگان چهرة کثیف و مشمئزکننده‌اش را آشکار خواهند دید.

امسال که در «یوم‌الله» 22 بهمن، «پرزیدنت» احمدی‌نژاد، در بیاناتی آتشین، رسماً باند جنایتکار هاشمی را به مزدوری برای بیگانه متهم می‌کند، و قول نابودی‌شان را می‌دهد، آیا با چنین روزی فاصله زیادی داریم؟

«[احمدی‌نژاد گفت] با دشمن نشستند و اطلاعات داخل کشور را به دشمن دادند که چرا قطعنامه نمی‌دهید و فشار وارد نمی‌آورید، [وی اضافه ‌کرد]، ملت این افراد را از خود طرد خواهد کرد.»
منبع: «بی‌بی‌سی»، دوشنبه 11 فوریه 2008

اگر احمدی‌نژاد، که خود محصول تمام و کمال «طبقه‌سازی» ماشین فاشیسم اسلامی است نمی‌بیند، ما ملت می‌بینیم که، او چگونه «بر شاخ نشسته و شاخ‌بن می‌برد»! ما ایرانیان از این هبوط فرخنده آگاه‌ایم، چرا که نویدی است بر روزهای پیروزی!






۱۱.۲۲.۱۳۸۶

انگولک‌چی!




مهرنیوز ـ مهاجرانی : «کلمنته» باید تمام وقت در ایران باشد!
انگولک‌چی ـ و اول از همه باید او را «ختنه» ‌کنیم!

مهرنیوز ـ نظرات مراجع عظام برای حل مشکلات کشور «راهگشا» است
انگولک‌چی ـ پس اگر ته «چاه» افتادیم، برای دیدار «مهدی» بوده!

مهرنیوز ـ آغاز ساخت دومین نیروگاه اتمی در ایران
انگولک‌چی ـ یک دعوا هم سر این یکی راه می‌اندازیم!

مهرنیوز ـ جرایم ضدامنیتی در کشور 9 درصد کاهش یافته است
انگولک‌چی ـ عملیات امنیتی بر علیه مردم هم 90 درصد افزایش!

مهرنیوز ـ فضای مجلس هشتم فضایی متعادل و عقلانی خواهد بود
انگولک‌چی ـ و سالی که نکوست از بهارش پیداست!

مهرنیوز ـ روسیه به تهدیدهای آمریکا و ناتو پاسخ خواهد داد
انگولک‌چی ـ ملت‌های دیگر را هم جلوی توپ‌شان خواهد انداخت.

مهرنیوز ـ «تجلیل» از چهره‌های ماندگار از سیاست‌های فرهنگی نظام است
انگولک‌چی ـ لجن‌مالی چهره‌های مخالفان هم از سیاست‌های ضدفرهنگی نظام است!

مهرنیوز ـ بی‌نظیر بوتو؛ دختر شرق
انگولک‌چی ـ علی‌گدا؛ نوکر غرب!

مهرنیوز ـ کارشناس عرب به مهرنیوز: رهبری حکیمانه، ملت غیور و رویکرد صحیح ...
انگولک‌چی ـ چلوکباب، خرج سفر، پول توجیبی ...

مهرنیوز ـ امارات به دوستی با ایران پایبند است
انگولک‌چی ـ ولی «تنبان‌اش» را نمی‌دهد!

مهرنیوز ـ اسامی منتقدان تئاتر «آبی» در جشنواره فجر اعلام شد
انگولک‌چی ـ اسامی منتقدان «آب ـ زرشکی» هم بعداً «اعلام» می‌شود!

مهرنیوز ـ «پرسپولیس» در فرهنگسرای رسانه «نقد» می‌شود
انگولک‌چی ـ «چک بانکی» هم قبول می‌کنیم!

فارس‌نیوز ـ پيام 22 بهمن جهاني و متعلق به همه بشريت است
انگولک‌چی ـ پس به شما اصلاً مربوط نمی‌شود.

فارس‌نیوز ـ زندانيان سياسي قبل از انقلاب «اجر» مجاهدين صدر اسلام را دارند
انگولک‌چی ـ و زندانیان سیاسی بعد از انقلاب هم «زجر» بت‌پرستان صدر اسلام!

فارس‌نیوز ـ نگذاريم دست‌هاي «پشت پرده» اعتلاي نظام اسلامي را مخدوش كنند
انگولک‌چی ـ هر چه «پشت پرده» گذشت! مال گذشته‌هاست!

فارس‌نیوز ـ امروز ايران «لنگرگاه» ثبات منطقه است
انگولک‌چی ـ «کنگرش» را هم ما ‌خورده‌ایم!

فارس‌نیوز ـ شجريان در بيمارستان بستري شد
انگولک‌چی ـ بس که داد زد!

مهرنیوز ـ رهبر معظم انقلاب با عفو و تخفیف مجازات تعدادی از محکومان موافقت کردند
انگولک‌چی ـ در این «یوم‌الله»‌، الهی موش بخورتشون!

مهرنیوز ـ اوباما: من و کلینتن خواهان پایان فاجعه بوش هستیم
انگولک‌چی ـ و آغاز فاجعة دمکرات‌ها!

مهرنیوز ـ متکی: مناسبات بین‌المللی ایران در دولت نهم به خوبی توسعه یافت
انگولک‌چی ـ مناسبات داخلی هم به «تخم‌مان»!‌

مهرنیوز ـ اردوغان: اروپا باید از حمایت از گروه تروریستی «پ.ک.ک» دست بردارد
انگولک‌چی ـ و از آخوندهای ترکیه حمایت کند!


۱۱.۲۱.۱۳۸۶

«موشک» و لیلی!



چند روزی است که سکوتی مرگبار بر سایت‌های خبری سایه افکنده. تو گوئی هیچ «خبری» در دنیا نیست! معنای واقعی چنین «سکوت‌هائی» معمولاً «وجود» خبرهای بسیار مهم است، خبرهائی که هنوز «میادین تیر» و صحنة مذاکرات نظامیان را ترک نکرده، تا بتواند پای به صحنة «پروپاگاندهای» سیاسی و رسانه‌ای بگذارد. خبرهائی که هنوز به ابزار تبلیغاتی نانخورهای نظامیان و تفنگ‌فروشان تبدیل نشده! بله، از قضای روزگار، از 8 تا 10 ماه فوریة امسال، 44‌امین کنفرانس مونیخ، پیرامون امنیت جهانی بر پا شده است. و در واقع، این کنفرانس، که از طرف برخی پادوهای «بانمک» قدرت‌های بزرگ، «داووس امنیتی» خوانده می‌شود، هنوز تکلیف «امنیت» جهانی را «روشن» نکرده! اندازة بمب‌ها، تعداد تقریبی غیرنظامیانی که قرار است قتل‌عام شوند، نوع جنگ‌افزارهائی که قرار است بر سر مردم بریزند، و .... هنوز در هاله‌ای از «ابهام» قرار دارد. دلیل سکوت سنگینی که چون «بختک‌»، بر جهان رسانه‌ای فرو افتاده، همین «بلاتکلیفی‌ها» است! همانطور که گفتیم، اول نظامی‌ها به «توافق» می‌رسند، سپس رسانه‌ها داستان این «توافقات» را برای ملت‌های از همه جا بی‌خبر جهان، به صورت قصة امیرارسلان نامدار و سمک‌عیار «تعریف» می‌کنند.

ولی امسال، از قرار معلوم، هنوز رگبار آتشبارهای «مذاکرات»، در سنگرهای کنفرانس مونیخ خاموش نشده، و جنگ‌افروزان تصمیم نگرفته‌اند که کدام قسمت از جهان را می‌باید به خاک و خون کشید. البته زمینه‌های «توافق» فراوان است: چاد، کنیا و دیگر مناطق آفریقا، افغانستان، عراق، «بحران» هسته‌ای و «آبکی» جمکران، کشتن ژنرال‌ها و سیاستمداران در پاکستان، و خصوصاً استقلال ابرقدرت «کوسوو» از موضوعات سوزان و آتشین‌اند. با هر یک از این «موضوعات» می‌توان چند سال آتش جنگ و خونریزی به پا کرد و نان در روغن انداخت. ولی جهت این امر خیر، می‌باید همة طرف‌های درگیر به «توافق» برسند؛ در غیر اینصورت، پوتین داد و فریاد به راه می‌اندازد، جرج بوش هم قهر می‌کند.

دیروز حین برگزاری کنفرانس «کذا»، ناگهان روسیه اعلام کرد که نیروهای هوائی استراتژیک این کشور، در مناطق شمال، یک مانور نظامی بر پا خواهند کرد! ای دل غافل!‌ مانور در واقع به معنای «جنگ‌آزمایشی» است، ولی از نظر دیپلماتیک به این معناست که اگر زبان آدمیزاد حالی‌تان نیست، از طریق بمب هم می‌شود «مذاکرات» را ادامه داد! از طرف دیگر، «نیروهای هوائی استراتژیک»، معنای جالب دیگری هم دارد؛ هواپیماهائی آمادة نبرد، و مسلح به سلاح‌های هسته‌ای، در «رزمایشی» بسیار نزدیک به شرایط یک جنگ تمام عیار شرکت خواهند کرد! این را بیشتر «هشدار» می‌نامند، تا «رزمایش»! البته مشخص نبود این «هشدار» چه اهدافی خواهد داشت، ولی امروز سروصدای چشم‌بادامی‌ها در توکیو بلند شد که، «چه نشسته‌اید، جنگنده‌های روسیه به مرزهای هوائی ژاپن تجاوز کرده‌اند!» معلوم شد که ژنرال‌های روسی هم از طرفداران «کار نیکو کردن از پر کردن» هستند! ‌ حال که ژاپنی‌ها دو بار با بمب‌های هسته‌ای یانکی‌ها به زیور «رادیو آکتیو» آراسته شده‌اند، روس‌ها هم بدشان نمی‌آید توکیو را به صورت تمرینی «مزین» کنند!

البته بی‌دلیل نبود که درست پیش از برگزاری «کنفرانس» مونیخ، چند خبر کوتاه و بسیار داغ صحنة رسانه‌ها را مشتعل کرد. نخست اینکه بالاترین مقام نظامی ارتش پاکستان به اتفاق تنی چند از ژنرال‌ها، طی یک پرواز نظامی، ترکیده و به «بی‌نظیر بوتو؛ دختر شرق» پیوستند! این «سانحة» هوائی، سریعاً به وسیلة رسانه‌ها در بوق و کرنا گذاشته شد. بعد هم یک موشک «ندیده و ناشناخته‌»، از طرف حکومت جمکران مورد «آزمایش» قرار گرفت. احمدی‌نژاد که به همراه برخی حجج اسلام و شخص حداد عادل، دست در گردن همین موشک عکس یادگاری هم گرفته، ادعا می‌کند که موشک عزیز ایشان یک «ماهواره» به فضا فرستاده! ولی خبرگزاری فرانسه سریعاً قابلیت این موشک را جهت عبور از جو زمین به زیر سئوال می‌برد. قضیه روشن است: موشکی که از جو نمی‌گذرد، کاربرد نظامی دارد، موشک زمین به زمین است. معلوم نیست کدام شیر پاک خورده‌ای، در چنین روز و روزگار آشفته، و در آستانة برگزاری کنفرانس امنیت جهانی، این موشک را در جیب ما ملت گذاشت؟ چرا که اگر ترقه‌های چهارشنبه سوری و مونتاژ تفنگ‌های زنگ زدة ژ3 آمریکائی را کنار بگذاریم، حکایت «تولیدات» صنایع نظامی حکومت اسلامی را فقط «حزب توده» باور دارد، چرا که، همه روزه پیرامون آن برایمان «سرمقاله» هم می‌نویسد! خلاصه بگوئیم، اگر غرض و مرضی نداشته باشیم، این حکومت را در موضع گسترش و ساماندهی «تولیدات نظامی» نخواهیم دید؛ این موشک را شخص «ناشناسی» در گنجة «مهرورزی» چپانده!

پس از این «آزمایش»، دولت آمریکا چون همیشه، «اعمال» حکومت اسلامی را «تقبیح» کرده، می‌گوید، «ایرانیان با اینکارها خودشان را بیشتر منزوی می‌کنند!» از قضای روزگار، روسیه هم از اینکه موشک‌های ایران هر روز «برد» بیشتری پیدا می‌کنند، ابراز نگرانی ‌کرد! می‌باید قبول کرد که این موشک را حتماً «امام زمان» خودشان شخصاً طراحی کرده‌اند، چرا که اگر هم مسکو ناراضی است و هم واشنگتن عدم رضایت خود را «علنی» کرده، فقط می‌ماند چاه جمکران! ولی از حق نگذریم، روسیه بی‌معرفتی نکرد و قبل از این «موشک‌بازی»، که خیلی هم از نظر سیاست آمریکا به موقع بود، رسماً اعلام داشت که «نیروگاه دوم» هسته‌ای ایران در «دارخوین» در حال ساختمان است! این خبر به این معناست که، موشک‌های ضدهوائی، و کارشناسان امنیتی و نظامی روسیه درست آنطرف اروندرود در مقابل خیمة آمریکائی‌ها، چادر زده‌اند، چرا که دوری همتایان آمریکائی‌شان را به هیچ عنوان تحمل نمی‌کنند! البته آمریکا در جواب این ابراز عشق از جانب کارشناسان روسی، آناً پشت چشم نازک کرد و گفت، «ایران احتیاج به نیروگاه دوم ندارد!»

به همین دلیل است که در کنفرانس «امنیتی» مونیخ، علیرغم علاقة فراوان آمریکائی‌ها به موضوعات «هسته‌ای»، حتی پس از موشک‌‌بازی مهرورزی، صحبت زیادی از حملات نظامی بر علیة ایرانیان به میان نمی‌آید! و اگر موشک شکستة آمریکائی‌ها، که حتماً به وسیلة شیخ کویت و با «بلم» از طریق «اروندرود» تحویل‌ حکومت جمکران شده، هوا نمی‌رفت، اصلاً همان چند کلمه هم رد و بدل نمی‌شد. ولی موضوع اصلی در این کنفرانس می‌ماند مسئلة بغرنج «کوسوو»، یا به قول اهالی جمکران «کوزوو»!

بله، آمریکائی‌ها اینک قصد «کامل» کردن ماجراجوئی خود را در بالکان دارند. و «استقلال» کوسوو در عمل به معنای تکمیل پروژة سازمان ناتو در بالکان است. به عبارت دیگر، «استقلال» این منطقه از صربستان، گام دیگری در تحکیم مواضع سازمان ناتو در اروپای شرقی خواهد بود. اروپای ارتدوکس اینک در چارچوب تقسیم ملت‌ها و اقوام، از نظر آمریکا می‌باید در کنار روسیه قرار گیرد! البته جهت سرکوب منافع روسیه در همین جهان ارتدوکس نیز، آمریکا موش‌دوانی‌هائی خواهد کرد. ولی در پروژة جنگ مذاهب، به شیوه‌ای که در منطقه پیش‌بینی شده، کوسوو می‌باید در کنار ناتو باشد! و این صورتبندی صدالبته از نظر مسکو غیرقابل قبول خواهد بود!

به احتمال زیاد، پس از مشخص شدن مواضع جنگ‌افروزان جهانی در این «کنفرانس»، که به غلط نام «امنیتی» بر خود گذاشته، شاهد تغییراتی در آرایش‌ سیاسی در منطقة خاورمیانه نیز خواهیم بود. فعلاً فریادهای پسر ارشد رفیق‌حریری بر علیه ایران و سوریه به عنوان نخستین بازتاب همین کنفرانس را تحویل گرفته‌ایم. می‌ماند داستان دنباله‌دار و «شیرین» حجاب اسلامی در ترکیه، سوءقصدهای پایان ناپذیر در پاکستان بر علیه مقامات، دعوای کرزائی و دولت انگلستان بر سر چگونگی سازش با «طالبان»، و نهایت امر، مواضع موشکی و فشفشکی «مقام معظم»، طی انتخابات سرنوشت‌ساز «مسجدشوربا‌»!