۲.۲۲.۱۳۸۵

بحران قومیت‌ها یا فریب استعمار





ایرانیان در آغاز هزارة سوم میلادی، هنوز در برابر مسئله‌ای به نام «قومیت‌های» گوناگون ایرانی به پاسخی دست نیافته‌اند. این مسئله که از سوی گروهی «بحران»، از جانب برخی جریانات سیاسی «ظلم» به اقلیت‌ها، و در مقاطعی «نابرابری» عنوان می‌شود، تا چه اندازه «واقعی» است، و یا تا چه اندازه‌ای، چون دیگر پدیده‌های کشورمان، ساختة هیاهوی قدرت‌های استعماری؟ شاید در یک وبلاگ نتوان به چنین سئوالی پاسخ گفت، چرا که نه امکان تحلیل مطول موضوع وجود دارد، و نه آنطور که شایسته‌ است، دسترسی به منابع، مأخذ و متون اصیل امکانپذیر. ولی یک امر را، علیرغم تمامی این نارسائی‌ها می‌توان به صورتی جدی مورد بررسی قرار داد، ‌ و آن اینکه حداقل ابعاد «مجازی» این برخورد «سیاسی‌ـ‌اقلیمی» را، که می‌تواند در فردائی هر چند دور، برای ملت ایران تعیین کننده شود، به بحث کشید.

مسئلة «قومیت‌ها» در ایران، خارج از آداب و رسوم متفاوت هر «قوم»، معمولاً در خمیرمایة «عامل» زبان مطرح می‌شود. زبان فارسی، در نقش «سرکوب‌گر»، گویش‌ها (دیالکت‌ها) و یا زبان‌های دیگر، در نقش «سرکوب‌شده». به صراحت می‌توان گفت که حداقل در چارچوب جغرافیای سیاسی کشور ایران، هیچ «قومیت» فارس زبان، خارج از «فارس‌های» حاکم نمی‌توان برشمرد. به عبارت دیگر، در جغرافیای سیاسی ایران، «قومیت‌» و زبان هر ‌قوم به صورتی غیرقابل اجتناب در هم ادغام شده‌اند. در درجة نخست باید این امر را در نظر گرفت که، این شرایط در تمامی مسائل قومی «جهان» مشترک نیست. و بسیار «قومیت‌های» متفاوت بر کرة ارض می‌توان یافت که «کم یا بیش» نه تنها به زبان‌هائی یکسان تکلم می‌کنند، که حتی به یک ادبیات مشترک نیز تکیه دارند.

ویژگی اختلاط قومیت و زبان در جامعة ایران، به مسائل بسیار قابل توجهی جان می‌دهد، که نخستین آن «غنای» جهانی و غیرقابل انکار ادبیات زبان فارسی‌، و همزمان، «فقر» چشمگیر ادبی و نبود شاهکارهای همسان در آثار ادبی زبان‌های دیگر اقوام است. شاید گروهی این برخورد را نامناسب بیابند، ولی در سطوری که به دنبال می‌آید، این «غنا»‌ و «فقر» و شاید شرایط «اقلیمی و سیاسی‌ای» مولد آنان‌، به تشریح خواهد آمد.


نخست باید این پیشداوری را از خود دور کنیم که :«زبان عاملی است که یکروزه از آسمان به دامان ملت‌ها فرو افتاده، و مستقل از هر گونه رابطة "حاکم" و "محکوم" در بطن شرایط تاریخی یک ملت رشد کرده‌ است.» چنین امری غیرممکن است! زبان آینة تمام نمای تاریخ یک ملت، و در واقع کارت‌شناسائی و هویت اوست. حال باید پرسید که این «هویت» چرا در مورد زبان فارسی تا به آن حد به رشد و کمال رسیده که در هنگام پایه‌گذاری «جامعة ملل»، سران کشورهای بزرگ جهان که هیچکدام فارس‌زبان نبوده‌اند، شعری از سعدی شیرازی را بر دروازة ورودی ساختمان اصلی این سازمان در ژنو، حک می‌کنند، و از طرف دیگر، در نزد اقوام دیگر همین «هویت»‌ تا به اندازه‌ای «فقیر» باقی می‌ماند، که امروز سخن گفتن از «ادبیات کرد»، «ترک»‌، «گیلکی»‌، در مقیاس و عظمت زبان فارسی می‌تواند تا حدودی گزافه‌گوئی به شمار آید؟

اولین توجیه «سیاسیون!»‌ در برابر این معضل، ظلم «قومی» است. نیک می‌دانیم که طی بیش از 80 سال، استالینیسم در کشور شوراها، «کمر همت» به حمایت از «قومیت‌ها» بسته بود. ولی، امروز خوشبختانه شرایط سیاسی این امکان را فراهم آورده که بدانیم آنچه استالینیسم از «قومیت‌ها» مد نظر داشته، با آنچه می‌تواند در این بحث مطرح ارتباط زیادی ندارد؛ از نظر استالینیسم، «اقوام» حق داشتند، «عضوی» از کشور شوراها به شمار آیند، و نه بیشتر. ژوزف استالین که خود، یک یهودی گرجی تبار بود، و سال‌ها در رأس حزب کمونیست شوروی قرار داشت، در هیچ یک از سخنرانی‌هایش از «یهودیت» به عنوان نوعی «قومیت» در روسیه، و یا از زبان و فرهنگ گرجی، حمایتی به عمل نیاورد. وی به زبان حاکمیت، یعنی زبان «روسی» تکلم می‌کرد. از سوی دیگر تقسیمات کشوری در کشور شوراها، از نخستین روزهای انقلاب اکتبر، به هیچ عنوان مسائل «قومی» و «زبانی» اقوام مختلف شوروی را مورد نظر قرار ندادند. امروز، مسئلة قره‌باغ میان آذربایجان و ارمنستان فقط گوشة بسیار کوچکی از تاریخچة این «بی‌توجهی‌ها» به مسائل اقلیمی را در کشور شوراها نشان می‌دهد. در حال حاضر، با وجود آنکه «موجودیت» زبان مستقل کرد را نمی‌توان به زیر سئوال برد، و حداقل در این مقال چنین نیتی وجود ندارد، آنچه در ایران، خصوصاً در میان گروه‌های چپ‌گرای کشور در مورد مسئلة «اقوام»، عنوان می‌شود، و معمولاً از نظر تاریخی، با بحران «کردستان» در دورة پهلوی اول ارتباطی تنگاتنگ پیدا می‌کند، معضلی است که بیشتر به دست یک سیاست بین‌المللی ساخته و پرداخته شده، تا اینکه بازتاب واقعیاتی اقلیمی باشد.




اگر بخواهیم از «ظلم» ‌قومی، در مفهوم‌ «سیاست‌بازانة» آن خارج شویم، می‌باید دلیل دیگری برای برتری مطلق زبان فارسی بر دیگر زبان‌ها و یا گویش‌ها بیابیم. این امر که اقوام دیگر تحت ظلم قرار گرفته و از اینرو از طریق اعمال «جبر»، زبان فارسی خود را بر آنان حاکم کرده، یک «مغلطة سیاسی» بیش نیست، چرا که تاریخ دقیقاً در مسیر عکس این ادعا گام برداشته. هیچکس نمی‌تواند این واقعیت را به زیر سئوال برد که کشور ایران، عملاً پس از سرنگونی سلسلة سامانیان در آسیای مرکزی، تا روزی که رضامیرپنج با کودتائی انگلیسی سلسلة قاجار را سرنگون کرد، کشوری بود که زبان طبقة حاکم آن، زبان دربار و درباریان آن، زبان «ترکی» بوده. حال این چگونه «ظلمی» است که فارسی‌زبانان در شرایطی که خود تحت سیطرة ترک‌زبان بوده‌اند، بر دیگر اقوام اعمال کرده‌اند؟ مولانا جلال‌الدین رومی که از کودکی در فرار از خشک‌فکری‌های هم‌میهنان و خصوصاً فخر رازی به همراه پدر، مجبور به ترک وطن و اقامت در منطقة «ترک زبان» آناتولی در امپراتوری روم شرقی شده، نه تنها خود ریشه در ترک زبانان شرق ایران داشت، که طی سال‌ها زندگی در این منطقه همه روزه با زبان ترکی در ارتباطی تنگاتنگ قرار داشته، ولی مولوی، که به جرأت می‌توان وی را یکی از بزرگ‌ترین سخن‌وران شعرعرفانی در جهان به شمار آورد، به زبان فارسی شعر می‌گفته است. در واقع، بر خلاف آنچه عنوان می‌شود، «ظلمی» در کار نبوده، «انتخاب و گزینشی» در کار آمده، که شاید در ابعادی فناورانه و هنری از نظر هنرمندان «توجیه‌پذیر» می‌نموده.

از سوی دیگر، این «زبان ترکی» که از آن سخن می‌گوئیم، از چه تاریخچه‌ای در فلات قارة ایران بر خوردار است؟ ترک‌زبانان امروز در ایران، بر خلاف ادعاهای برخی «مورخین» ناسیونالیست که معمولاً در کشور انگلستان «پناه» گرفته‌اند، بازماندگان سنت «آذرآبادگان‌» نیستند، زبان‌ آنان، یادگار ترک‌تازی‌های قبایل نیمه‌وحشی آسیای مرکزی در پهنة ایران‌زمین است. و پس از پایه‌ریزی امپراتوری عثمانی در کشور ترکیة امروزی، صفویه، که خود ترک‌زبان بود، جهت مبارزه با نفوذ «عثمانیان» سنی مذهب، در مناطق مرزی، اقوام «محلی» را، که ممکن بود تحت تأثیر سنی‌مذهب‌های امپراتوری عثمانی قرار گیرند، یعنی همان آذربایجانی‌های آن دوره را، به دیگر مناطق کوچ دادند، مناطقی که معمولاً در مراکز کویری خراسان و فارس جای گرفته، و اقوام دیگری را به جای آنان در مرزهای شمال غربی جایگزین کردند. به طور مثال، نادرشاه افشار که در خراسان به دنیا آمد، هم ترک‌زبان آذربایجانی بود، و هم ترک‌زاده، و اصولاً به زبان فارسی قادر به تکلم نبوده. بسیاری از قوم شناسان، زبان اقوام چادر نشین مرکز ایران، و حتی زبان ایل قشقائی را «در ردة زبان‌های ترکی» جای می‌دهند، چرا که از نظر تاریخی اینان از مناطق شمال غربی به مرکز ایران کوچ داده شده‌اند. پس یک سئوال مطرح می‌شود، این اهالی «آذربایجان» که امروز نه تنها ترک زبان‌اند، که برخی سیاست‌بازان برای‌شان «تاریخچة»‌ چند هزارساله نیز در دست تهیه دارند، از کجا آمده‌اند؟ مسلماً‌ اگر بخواهیم منصفانه و خارج از هر گونه «سیاست‌بازی» پای به این بحث بگذاریم، مسئلة ترک‌های آذربایجان، همچون عرب‌زبانان خوزستان صرفاً بازتاب پدیده‌ای است که به آن می‌توان عنوان «همجواری بومی» داد و لاغیر. و گرنه، در همین راستا دو سئوال مطرح می‌شود، آیا بابک خرمدین ترک «آذری» بوده، و یا صفاریان، عرب‌زبان خوزستان آنروزها بوده‌اند؟ جواب هر دو سئوال مسلماً‌ از نظر مورخان منفی است.

به مسائل زبان، قومیت، و ملیت مسلماً در همین خلاصه نمی‌توان «پاسخ» گفت، و در آغاز نیز عنوان کردیم که آنچه خواهد رفت، بررسی شرایط «سیاسی» و «تبلیغاتی‌ای» است که بر پایة مسئلة «قومیت‌ها»، به دست سیاست‌های خارجی در کشور ایران ساخته شده. امید است که در بحث‌های بعدی بتوان در این زمینه به بررسی‌های «عمیق‌تری» پرداخت. ‌

۲.۱۹.۱۳۸۵

انگولک به کیهان


کیهان ـ جوانان، طالب علم و تهذيب نفس باشند
انگولک‌چی ـ و مزاحم کسب و کار ما نشوند!

کیهان ـ رئيس جمهور: مردم مطبوعات موج سوار را پس مي‌زنند
انگولک‌چی ـ و بر موج دولت سوار می‌شوند.

کیهان ـ قائم مقام وزيركشور: تحركات آمريكا زيرنظر نيروهاي امنيتي ايران است
انگولک‌چی ـ از واجبی استفاده کنید!

کیهان ـ سرلشكر صفوي: شعار پايگاه محوري را عملي كنيد
انگولک‌چی ـ فعلا داریم نامه می‌نویسیم!

کیهان ـ هشدار مركز پژوهش هاي مجلس درباره عملكرد سفارت آلمان در ايران
انگولک‌چی ـ اتفاقاً در مورد صادرات عتیقه و کتب خطی خیلی خوب عمل کرده

کیهان ـ فرصت طلبان مطبوعاتي چه وقت متوقف خواهند شد؟
انگولک‌چی ـ بر شاخه نشستی چرا شاخ‌بن می‌بری؟

کیهان ـ تحريم اقتصادي هيچ تأثيري در «حمل و نقل دريايي» كشور ندارد
انگولک‌چی ـ چون اصلاً «حمل و نقلی» در کار نیست

کیهان ـ ايران با كشورهاي اسلامي شركت مشترك كشتيراني تأسيس كردند
انگولک‌چی ـ اسلامی ببین، عصاکش اسلامی دگر شده.

کیهان ـ خبرگزاري فرانسه: علي كريمي اسلحه پنهان فوتبال ايران
انگولک‌چی ـ با کلاهک یا بی‌کلاهک؟

کیهان ـ مديران آلوده به مسائل مالي تغيير مي‌كنند
انگولک‌چی ـ وزیر می‌شوند.

کیهان ـ در زمين چوگان فوتبال بازي كرديم!
انگولک‌چی ـ در جام جهانی هم والیبال بازی می‌کنیم!

کیهان ـ بانوي نابيناي قائم شهري نقاشي مي‌كند
انگولک‌چی ـ در ایران خیلی‌ کارها می‌شود کرد!

کیهان ـ نامه حزب كارگر به توني بلر، تاريخ استعفا را مشخص كنيد
انگولک‌چی ـ یکی از همین نامه‌ها هم برای «مهرورزی» بفرستند.

کیهان ـ «اسامه» هنوز هم فراري است!
انگولک‌چی ـ «فراری» و مرد یکدست!

کیهان ـ ناخشنودي كاخ سفيد از روند دموكراسي در روسيه
انگلوک‌چی ـ و خشنودی کرملین از روند دیکتاتوری در روسیه

کیهان ـ دولت جديد نپال همه انتصاب‌هاي پادشاه را لغو كرد
انگولک‌چی ـ بس که طاغوتی بودند.

کیهان ـ نامزد بوش براي رياست سيا در كنگره اختلاف انداخت
انگولک‌چی ـ عجب «شهرآشوبی» است.
بازگشت به صفحة نخست »»»

۲.۱۸.۱۳۸۵

آیا دیواره‌های امنیتی جنگ سرد در منطقه فرو می‌ریزند؟


متاسفانه حاکمیت‌های سیاسی، در همة کشورهای جهان، بر پایة «افسانه»، خصوصاً «افسانه‌های عوام‌پسندانه» استوار می‌شوند. این «واقعیت» به همان درجه در مورد دولت امروز ایران صادق است که، در مورد دولت‌های ‌آمریکا، فرانسه، هند و هر کشور و حاکمیت دیگر در حال و گذشتة تاریخی ملل جهان. تفاوت عمده میان این دول را، نه «واقعی» بودن افسانة حاکمیت، که صرفاً «ملموس‌تر» بودن جزئیات این «افسانه» مشخص می‌کند، و در همین راستا است که صاحب‌نظران می‌گویند، «فاشیسم، اوج جنون است!» چرا که در فاشیسم، «افسانه‌ای» که حاکمیت بر آن تکیه می‌کند، آنقدر از واقعیات فاصله می‌گیرد که «ملموس‌بودن» جزئیات آن در بطن تفکر یک شهروند صرفاً می‌تواند با فرو افتادن در کام «جنون» امکانپذیر ‌شود. ولی، این تمایل در ابناء بشر وجود دارد که با پناه بردن به «افسانه»، از واقعیات هولناک و ناخوش‌آیند بگریزند، و اینجاست که «سیاست‌بازی» و «سیاست‌مداری» کارآئی می‌یابد.

به عبارت ساده‌تر، تاروپود «جبة» سیاست‌بازی از «تزویر» است. این «واقعیت»، برای نخستین بار در اثری به نام «سیاست»، که نگارش آن را به «ارسطو»، فیلسوف نامی یونان باستان نسبت می‌دهند، مطرح شده، ولی بعدها ماکیاول بحث و فحص در دقایق آن را در کتاب جاودان خود «شهزاده» موشکافانه مورد بررسی قرار می‌دهد. با نیم نگاهی بر آنچه امروز در ایران می‌گذرد، در می‌یابیم که داده‌های «دنیای سیاست» هنوز نیز، با وجود گذشت سده‌ها از مرگ ایندو متفکر صاحب‌نام، آنقدرها تغییر نکرده است.

ایران درگیر و دار بحران بزرگی است. این امر را نمی‌توان به زیر سئوال برد، ولی نقش عوامل فعال در این بحران «آنقدرها» که از سوی رسانه‌های داخلی و خارجی عنوان می‌شود، روشن نیست. «نامة» آقای احمدی‌نژاد به رئیس جمهور ایالات متحد، شاید نشان دهندة گوشه‌ای از این بحران باشد. ارسال این «نامه»، که دولت ایران از مسیر کانال‌های رسمی بر «موجودیت‌اش» مهر تأئید گذاشته، در شرایطی صورت می‌گیرد که عملاً روسیه و ایالات‌متحد در معرض درگیری دیپلماتیک و شاید حتی «نظامی» بر سر «بحران هسته‌ای» ایران هستند. متن این نامه، هر چه باشد، و یا هر چه می‌تواند پس از توافق‌ها به عنوان محتوای آن «اعلام» شود، تغییر زیادی در داده‌های سیاست ایران نخواهد داشت. و شاید به همین دلیل است که دولت احمدی‌نژاد از انتشار متن آن در حال حاضر خودداری کرده.


ایالات متحد، پس از به قدرت رساندن «طرفداران حکومت اسلامی» در ایران، چنین وانمود می‌کرد، که میان واشنگتن و تهران از نظر سیاسی «شکرآب» شده. این موضع‌گیری منافع بسیاری، هم برای حاکمیت اسلامی ایران داشت، و هم برای آمریکا. تخاصم فرضی آمریکا، با انقلاب اسلامی، «ثابت» می‌کرد که حکومت اسلامی در حال «نبرد» با امپریالیسم است، و در عین‌حال همین تخاصم، از خلع‌سلاح شدن دولت‌های پی‌درپی در واشنگتن، در برابر خواست‌های سازمان‌های دفاع از حقوق بشر ـ که خود سر در آخورهای سیاسی دیگری دارند ـ نیز جلوگیری می‌کرد، چرا که رسماً «دولت ولایت فقیه» با ایالات متحد رابطه سیاسی ندارد! برای شناخت منافعی که چنین شرایطی برای آمریکا به ارمغان می‌آورد، نیاز به تخصص در علوم سیاسی نداریم. حاکمیت «ضدکمونیست» ایران، در ازای در دست گرفتن سرنوشت ملت محروم کشور، همة ‌آنچه آمریکا از او می‌خواست به انجام می‌رساند: پشتیبانی از جنگ در افغانستان بر علیه شوروی، حمایت از ادامة جنگ ایران و عراق، پائین آوردن قیمت نفت تا میزان 9 دلار برای هر بشکه، فرار دادن تمامی سرمایه‌ها و تخصص‌های، مالی، هنری و صنعتی از کشور، و حتی از منطقه ـ عربستان، عراق، شیخ‌نشین‌ها ـ به غرب و ... صرفاً قسمت کوچکی از این «خدمات» است.

تلاش‌های دولت تهران برای مدیریت مسائل جدیدی که طی 10 سال گذشته در منطقه به وجود آمده، همگی با شکست روبرو شد، و آخرین نمونه‌های آن را می‌توان در شکست اخیر آقای احمدی‌نژاد ملاحظه کرد. ژست‌های «دمکرات‌مابانة» ایشان و دوستان «یونیفورم‌پوش‌شان»، که اخیراً در قالب «آزادی‌های اجتماعی مرحمتی» به خورد زنان ستم‌دیدة‌ ایران داده شد، نشان داد که حاکمیت قصد نوعی جابجائی محور سیاسی دارد. در این مواقع، اگر چنین اعمالی امکان پذیر باشد، معمولاً گروهی می‌باید به صور متفاوت، «قربانی!» سیاست‌های «نوین» شوند. ولی، در عمل، تنها قربانی این «بازی سیاسی»، همچون مانورهای «مضحک» رئیس جمهور فرهیخته، حاکمیت اسلامی در تمامیت‌اش بود.

نامة آقای احمدی‌نژاد در شرایطی به رئیس جمهور ایالات متحد ارسال می‌شود که روسیه و چین عملاً از حملة نظامی «نمایشی» آمریکا به ایران، جهت تقویت حکومت اسلامی، حمایت نمی‌کنند، و این مسئله طی چند دیدار که بر محور «حل بحران هسته‌ای» ایران تشکیل شده، کاملاً علنی شده است. امروز، روسیه عملاً نه تنها خواستار توقف فعالیت‌های «غنی‌سازی» ایران شد، که «شفافیت در پیشینة فعالیت‌های هسته‌ای کشور» را نیز مطرح کرده است. این عمل از نظر دیپلماتیک به این معنا است که ادامة «سرمایه‌گذاری‌های» هسته‌ای غرب در ایران، جهت تبدیل اینکشور به «پاکستان دوم»، دیگر امکانپذیر نیست.

حملة نظامی به ایران را هر دولتی در حال حاضر با ارسال چند موشک، به مواضع استراتژیک کشور، می‌تواند صورت دهد. ولی، آنچه در اخبار به «ثبت» خواهد رسید این است که «آمریکا به ایران حمله کرده!» این مسئله‌ای است که آمریکائی‌ها، در شرایط ایجاد شده در منطقه، نمی‌توانند در چارچوب «نیازهای» منطقه‌ای خود، بدون همکاری روسیه و چین عملی کنند. از اینروست که «ارسال» نامة آقای احمدی‌نژاد به جورج بوش، از اهمیت «راهبردی» برخوردار می‌شود. در واقع، «بحران هسته‌ای» ایران، مسئله‌ای بود که بر محور آن، غرب به شیوة گذشتة خود، ایران را مخالف «امپریالیسم» نشان می‌داد، و آب به آسیاب دولت تهران می‌ریخت. ولی اگر قرار باشد، عملاً‌ حمله‌ای به ایران صورت پذیرد، و این حمله از طرف روسیه و چین مورد حمایت قرار نگیرد، این «روابط» در چارچوب سیاست‌های بزرگ منطقه‌ای دیگر قابل دوام نخواهد بود. نامة «فرضی» آقای احمدی‌نژاد به جرج بوش در واقع جوابی است به همین معضل.


این «نامه!»، یکبار دیگر ماهیت دولت «ضدامپریالیستی!» حکومت اسلامی را عیان می‌کند. و نشان می‌دهد که تا چه اندازه‌ای این حکومت با استفاده از ابزار «ایجاد وحشت در توده‌های مردم»، با «بهره‌گیری از احساسات خالصانة مشتی ساده‌لوح»‌ و از طریق کسب «حمایت از محافل نومحافظه‌کار غربی»، سعی در حفظ موجودیت سیاسی خود در بطن بحرانی دارد که تماماً «فرضی» است. حال باید دید سیاست‌های راهبردی روسیه و چین در سازش و یا تخالف با ایالات متحد، «سرنوشت ملت» ایران را به کجا خواهد کشاند.
...
بازگشت به صفحة نخست »»»

انگولک به رسانه‌ها


بی‌بی‌سی ـ احمدی نژاد به جورج بوش نامه نوشته است
انگولک‌چی ـ مگه از من چی دیدیــــــی، چرا نامه نـــــــــــــمی‌دی؟

بی‌بی‌سی ـ برنامه اجازه ورود بانوان به ورزشگاهها لغو می شود
انگولک‌چی ـ مست بودم اگر گ... خوردم!

بی‌بی‌سی ـ صيد ماهی بزرگ، بهترين لحظه دوران رياست جمهوری جورج بوش
انگولک‌چی ـ تا حالا که هر چی گرفته دودی بوده.

بی‌بی‌سی ـ چه عواملی باعث ايجاد احساس خوشبختی در يک جامعه می شود؟
انگولک‌چی ـ جنگ، بدبختی، گرسنگی، دربدری، بیکاری ...

بی‌بی‌سی ـ در ليبريا 'سوء استفاده جنسی از دختران' رواج دارد
انگولک‌چی ـ پس بروند به شیخ‌نشین‌ها؟


عکس از بی‌بی‌سی!
انگولک‌چی ـ می‌خواد بره استادیوم؟
...
...
آفتاب یزد ـ روسیه از اروپا هواپیما می‌خرد
انگولک‌چی ـ و سه برابر قیمت به ما می‌فروشد.

آفتاب یزد ـ تشکیل حکومت جهانی به رهبری آمریکا و روسیه!
انگولک‌چی ـ نمونة «حکومت جهانی» در عراق!

بازتاب ـ مجري مترو اصفهان: درختان چهارباغ از اول هم پوسيده بود
انگولک‌چی ـ می‌گم چه چیزی از اول پوسیده بود ها!

آفتاب ـ نقش پولدارها در ناهنجاري‌هاي اجتماعي آمريكا
انگولک‌چی ـ و نقش پولدارهای آمریکا در ناهنجاری‌های اجتماعی ایران

آفتاب ـ فرق مطهري با ديگر حوزويان چه بود؟
انگولک‌چی ـ فرق مطهری را ندیدیم، عمامه سرش بود.

آفتاب ـ همه راه‌ها به تهران ختم مي‌شود
انگولک‌چی ـ ال‌جرجی‌ ال‌بوشی ‌دامت‌افاضات!

آفتاب ـ ناز و كرشمه‌هاي روسيه در پرونده هسته‌اي ايران
انگولک‌چی ـ موش بخورتش الهی!

آفتاب ـ يك چشمه از ساده‌زيستي سفراي جديد وزارت خارجه!
انگولک‌چی ـ مقصودتان «چشمه توالت» است!

آفتاب ـ بوش: تهديدات احمدى‌نژاد را جدى بگيريد
انگولک‌چی ـ چشم! روی شما را زمین نمی‌اندازیم.

آفتاب ـ حداد: نيامدن هاشمي در انتخابات خبرگان سوال ايجاد می‌كند
انگولک‌چی ـ که باز هم خیط‌اش کنید؟
...
بازگشت به صفحة نخست »»»