۸.۰۷.۱۳۹۰

سردار چیلکات!








بنیاد «تافت برای حکومت»، که وابسته به مراکز تحصیلات عالی در ایالات متحد معرفی می‌شود، ماه نوامبر سال 2008 میلادی، چکیده‌ای از تحقیقات پروفسور «جرالد کامبز»‌ را که پیشتر تحت عنوان «سه نقطه ‌نظر در سیاست خارجی آمریکا: ناسیونالیسم، واقع‌گرائی، و رادیکالیسم» به چاپ رسیده بود، منتشر کرده. در این مقطع نمی‌توان اثر «جرالد کامبز» را مورد بحث قرار داد؛ کار به درازا خواهد کشید. ولی بررسی «چکیدة» تحقیقات «کامبز» که توسط پروفسور «مایکل کراسنر» ارائه شده جهت آشنائی هم‌میهنان با شیوه‌های تدریس، و یا بهتر بگوئیم، «بررسی» تدریس لایه‌های متفاوت سیاست خارجی ایالات متحد به دانشجویان، می‌تواند جالب باشد. در این راستا تلاش می‌کنیم با ارائه «چکیده‌ای» به زبان فارسی از چکیدة کراسنر، ‌ به بحث و بررسی سیاست‌های جاری ایالات متحد در سطح جهانی بپردازیم. پس نخست نگاهی داشته باشیم به چکیدة کتاب مذکور.

پروفسور کراسنر،‌ در گام نخست گوشزد می‌کند که سیاست‌های ایالات متحد از زوایای متفاوتی می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد، و اینکه سه زاویة ارائه شده ـ ناسیونالیسم، واقع‌گرائی و رادیکالیسم ـ فقط از این منظر حائز اهمیت است که بیش از دیگر روش‌ها مورد تأئید محافل دانشگاهی قرار گرفته و زمینه‌ساز تحقیقات علمی شده.

در گام نخست، شیوة‌ تحلیل «ناسیونالیست‌ها» از سیاست‌های خارجی ایالات متحد را مطرح می‌کنیم. در این نوع «برخورد»، سیاست‌های جهانی آمریکا مجموعه‌ای است که می‌باید «آمیزه‌ای» از منافع «ملی» و نوعی «ایده‌آلیسم» تلقی شود. ایده‌آلیسمی «ویژه»‌ که گویا آمریکائی‌ها آن را در جهان بازمی‌تابانند. بر اساس این نگرش، از منظر تاریخی، در تمامی برهه‌هائی که ایالات متحد تصمیمات حیاتی اتخاذ کرده، دو عامل ایده‌آلیسم و منافع ملی در الویت قرار داشته. یادآور شویم که دولت ایالات متحد نیز همچون دیگر دولت‌ها، به «منافع ملی» خود وابسته است؛ منافعی که «نگرش ناسیونالیست‌» آن را شامل تأمین امنیت مرزها، حمایت از منافع مالی و جهانی و ... در قلب یک دولت می‌بیند. با این وجود، بر اساس این نظریه‌، دولت ایالات متحد با «الهامات» انساندوستانه نیز چندان بیگانه نیست و دقیقاً به دلیل همین الهامات است که می‌کوشد «دمکراسی» را در جهان به ارزش گذاشته و به پیش راند. «ناسیونالیست‌ها» در مرحلة تحقیق، ‌ ساختار قدرت را بازتابی از «چندصدائی» حاکم بر سیاست‌های آمریکا تلقی می‌کنند. «ناسیونالیسم» مذکور «قدرت» را نتیجة تجمع گذرای شمار گسترده‌ای از محافل صاحب‌نفوذ در چند گروه‌ سیاسی دانسته و سیاست‌های اتخاذ شده این گروه را بازتابی از یک «اتحاد موقت» می‌شمارد. به عبارت دیگر، هیچ گروه و محفلی نمی‌تواند «قدرت» را در درازمدت در انحصار خود داشته باشد.

«جرالد کامبز» مهم‌ترین نمایندة جریان «ناسیونالیسم» فوق را «هربرت فیس»، مشاور امور بین‌المللی وزارت امورخارجة ایالات متحد طی دوران هوور و روزولت می‌داند. کامبز متذکر می‌شود که جهان روزنامه‌نگاری در ایالات متحد، خودآگاهانه، یا به صورتی ناخودآگاه تحت تأثیر این نوع تحلیل‌ پیرامون سیاست‌های خارجی قرار گرفته.

از نظر کامبز، ‌ نگرش «واقع‌گرایانه» با برخورد «ناسیونالیست» تفاوت کلی دارد. بر اساس این «واقع‌گرائی»، سیاست‌های خارجی ایالات متحد اساساً بر پایة منافع ملی تکیه کرده. ‌ منافعی که صرفاً به حراست از مرزهای ملی محدود نمی‌شود. چرا که هر گاه منافع گسترده‌تری، خصوصاً در زمینة مالی و اقتصادی در میان آید، ‌ این مرزها «گسترش» خواهد یافت. جالب اینجاست که بر اساس تحقیقات «کامبز»، در محافلی که «واقع‌گرائی» در روابط بین‌الملل مقبولیت دارد، نظر محققین بر این است که تمامی دول جهان بر پایة «قدرت» با یکدیگر ارتباط برقرار کرده‌اند و «قدرت» فوق فقط می‌تواند از قدرت نظامی ناشی شود. قدرتی که می‌تواند به نوبة‌ خود قدرت‌های مالی و اقتصادی را نیز بازتاب دهد. هر چند نگرش «واقع‌گرایانه» نقش رهبری را از نظر دور نمی‌دارد، «واقع‌گرایان» به هیچ عنوان نمی‌پذیرند که در ترسیم خطوط اصلی سیاست ایالات متحد یا دیگر کشورها،‌ در مقاطعی که اتخاذ تصمیمات حیاتی الزامی می‌شود، «ایده‌آل‌ها» به صورت جدی مورد توجه قرار گیرد. البته دولت‌ها می‌توانند چنین ادعائی داشته باشند، ولی این ادعا فقط ابزاری جهت پوشش دادن به منافع واقعی آن‌هاست.

«بنیانگزار» نگرش واقع‌گرایانه در ایالات متحد، «هانس مورگن‌تاو»،‌ که سال‌ها در دانشگاه شیکاگو و کلمبیا تدریس کرده، در چارچوب یک برخورد «اجرائی»، سیاست خارجی کشور را اسیر پنجة گروه‌های معدودی می‌بیند که رئوس شاخه‌های «اجرائی» را در تصرف خود دارند. واقع‌گرایان تأثیر «افکارعمومی» بر تصمیمات این گروه را ضعیف و نامحسوس می‌دانند. با این وجود، در عمل ثابت شده که گروه «مدیرانی» که ارتباط زیادی هم با افکارعمومی برقرار نمی‌کنند، در هنگامه‌های بحران‌ساز از قبیل دوران «جنگ ویتنام»، از سیاست‌بازی کافی جهت قرار گرفتن در مسیر افکار عمومی برخوردار هستند.

کامبز گروه سوم را همان «رادیکال‌ها» می‌شناسد. اینان سیاست خارجی ایالات متحد را صرفاً بازتاب منافع چند «کلان ـ شرکت‌» آمریکائی می‌دانند. در نتیجه،‌ رادیکال‌ها آمریکا را قدرتی «امپریالیست» به شمار می‌آورند که در جستجوی نیروی کار ارزان‌قیمت و مواد خام به میادین «تجاوز نظامی» و تاراج کشورهای ضعیف پای می‌گذارد. در نگرش «رادیکال‌ها» ایالات متحد از قدرت‌ دیپلماتیک و نظامی خود صرفاً جهت حمایت از منافع امپریالیستی «کلان ـ شرکت‌ها» بهره‌گیری می‌کند، و آن زمان که «نیاز» برای حمایت از این منافع ملموس و محسوس باشد دست به عملیات نظامی نیز خواهد زد.

در ایالات متحد سخنگویان نگرش «رادیکال» فراوان‌اند. افرادی نظیر «گابریل کولکو»، «گار آلپرویتز»، «لوید گاردنر» و ... در قلب «مکتب رویزیونیست»‌ سیاست خارجی آمریکا،‌ با ارائة تحلیل‌های «رادیکال» نگرش‌های «ناسیونالیست» و «واقع‌گرایانه» را به چالش می‌کشانند. تئوری کلیدی در نگرش «رادیکال» بر این پایه شکل گرفته که گروه معدودی از کاربران نظام اقتصادی و مالی، نه تنها تمامی شرکت‌های اصلی ایالات متحد را تحت کنترل دارد که رسماً سیاست‌های خارجی اینکشور را نیز تعیین می‌کند.

بررسی تحقیقات «کامبز» را در همینجا به پایان می‌بریم، چرا که تحلیل بیشتر، خارج از حوصلة یک وبلاگ می‌شود. با اینهمه مخاطب هوشمند به صراحت در می‌یابد که در آمریکا، علیرغم حضور و فعالیت‌های گستردة دانشگاهیان و روشنفکران در دیگر مسیرهای تحلیلی، همانطور که کامبز نیز اشاره کرده، این نگرش «ناسیونالیست» است که بر فضای رسانه‌ای این کشور، و بر شبکه‌های خارجی وابسته به ایالات متحد، حاکمیت بلامنازع اعمال می‌کند. حال که فشرده‌ای از مجموعه نگرش‌های سیاسی پیرامون نحوة تحلیل مواضع ایالات متحد توسط تحلیل‌گران آمریکائی در دست است، به سادگی می‌توان مشخص نمود که هر یک از روزنامه‌ها، سایت‌ها، مجلات و یا حتی «روشنفکران» به کدامین شاخة تحلیلی وابسته‌اند.

به صراحت بگوئیم، خارج از تحقیقات آکادمیک که معمولاً ثقیل است و به دور از دسترس عموم، نه بر روی شبکة رسانه‌های «رسمی» می‌توان خارج از چارچوبی که کامبز «ناسیونالیست» معرفی کرده مطلبی یافت، و نه سایت‌ها و مطبوعات رنگارنگ زحمت ارائة نگرش‌های متفاوت را برخود هموار می‌کنند. به این ترتیب نظام رسانه‌ای در ساختار فعلی، در انحصار تحلیل «ناسیونالیست» قرار گرفته؛ تحلیل دیگری در کار نخواهد آمد.

همچنین شبکة ضدتبلیغاتی سازمان سیا سال‌هاست که با توسل به «تئوری توطئه»،‌ با تبلیغاتی که شاخک‌های اطلاعاتی و رسانه‌ای‌اش پیرامون این به اصطلاح «تئوری» به راه می‌اندازند، هر گونه مخالفت نظری با «ناسیونالیسم» مطرح شده از سوی «کامبز» را در ارتباطی آزاردهنده با پیروی از «تئوری توطئه» قرار می‌دهد. به این ترتیب، شاهدیم که رسانه‌ها در بازتاب نظریات مخالفان «تحلیل‌های ناسیونالیست» کوتاهی می‌کنند؛ با این وجود اگر مخالفان هر گونه تلاشی جهت خروج از تحلیل‌های ناسیونالیست به خرج دهند، فضای رسانه‌ای با تکیه بر «شبه‌نظریه‌ای» استعماری، به نام «تئوری توطئه» می‌تواند همگی را به «پوچ‌پردازی» و یاوه‌گوئی نیز متهم نماید.

ولی «تئوری توطئه» شمشیری است دولبه. این شمشیر هم مخالفان «ناسیونالیسم» پیشنهادی کامبز ـ واقع‌گرایان و رادیکال‌ها ـ را سرکوب می‌کند، و هم می‌تواند با انکار واقعیت «توطئه» از سوی محافل قدرتمند، برای شعارهای پوچ و مردمفریب جنبش‌های دست‌ساز که جز چارچوب تامین «منافع» قدرت‌های بزرگ محدودة دیگری نمی‌شناسند، «مشروعیت» و «اصالت» تأمین نماید. به طور مثال، «روند» این مشروعیت‌سازی و اصالت‌دهی را می‌توان گام به گام در جریان اشغال، سرکوب نظامی و نهایت امر تحمیل یک «شبه ‌حکومت» مذهبی و واپسگرا به ملت لیبی دنبال کرد.

منابع خبری وابسته به غرب جنگ لیبی را «نبرد» میان طرفداران سرهنگ قذافی و مخالفان وی که خواهان برکناری قذافی و برگزاری «انتخابات آزاد» هستند، معرفی می‌کنند! در نتیجه، سایة «آرمانگرائی‌های» نمایشی «ناسیونالیسم» آمریکائی را که با توسل به پدیده‌ای به نام «انتخابات آزاد» هیاهو به راه انداخته، در اولین «خم کوچه» می‌توان مشاهده نمود. نخستین پرسشی که برای پژوهشگر مطرح می‌شود این است که به چه دلیل، پس از 4 دهه حکومت استبدادی سرهنگ قذافی، «سازمان ملل» در تاریخ 16 سپتامبر 2011 تشکلی به نام «کمیتة ملی گذار» را به عنوان «تنها» نمایندة ملت لیبی به رسمیت شناخته؟ چگونه سازمان ملل به این صرافت افتاده که شورای کذا «تنها» نمایندة ملت لیبی است؟ بی ‌رودربایستی بگوئیم، «تذهیب» یک تهاجم استعماری به ملت لیبی و فروپاشانی دولتی که دیگر در چارچوب نیاز قدرت‌های بزرگ فلسفة وجودی‌اش را از دست داده بود در همین «شناسائی» کمیتة کذا از سوی سازمان ملل به صراحت دیده می‌شود. چه مرجعی جز قدرت‌های بزرگ به «سازمان ملل» حق داده‌اند که برای ملت لیبی «تعیین تکلیف» کند؟ چرا این سازمان که چنین «اقتداری» از خود نشان می‌دهد در مورد تایوان، کرة شمالی و جنوبی، اسرائیل، فلسطین،‌ عربستان و بسیاری دیگر از بن‌بست‌های استراتژیک معاصر سال‌ها و سال‌هاست که سکوت اختیار کرده و «اعلامیه» نمی‌دهد؟

«بعد آرمانی» بحران لیبی، در چارچوب همان «ناسیونالیسم» کامبز در این عملیات استعماری بخوبی دیده می‌شود. همانطور که او می‌گوید، در ناسیونالیسم آمریکائی، ایالات متحد «صرفاً» نمی‌باید به دنبال «منافع ملی» باشد؛ لازم است که «دمکراسی» را نیز به ارزش بگذارد! ولی کدام دمکراسی؟ اصولاً در شرایطی که جنگ بر ملتی تحمیل می‌شود، و خشونت سکة رایج در روابط اجتماعی است، چگونه می‌توان از دمکراسی در مقام یک نظریة انسان‌محور، که پایة و اساس آن احترام به حقوق و موجودیت «مخالف» است سخن به میان آورد؟ آمریکا دمکراسی را طی عملیات لیبی به ارزش نگذاشته؛ سخنگویان واشنگتن از دمکراسی بهانه‌ای ساخته‌اند جهت گسترش منافع «فرامرزی»‌ ایالات متحد. همان منافع فرامرزی‌ای که در نگرش «واقع‌گرایانه» مرزهای جغرافیائی ایالات متحد را به دیگر مناطق بسط داده. با این وجود، واشنگتن به هیچ عنوان در برابر افکار عمومی جهان حاضر به پذیرش این امر نخواهد شد که مزدوران «شورای گذار» را برای «تأمین منافع بیشتر» به جان ملت لیبی انداخته؛ «دلیل» همچنان ثابت است: حمایت از «دمکراسی!»

ولی نمونة لیبی واقعیات دیگری را نیز علنی می‌کند. چرا که در اینکشور آمریکا همزمان با حمایت از مستبدان اسلامگرا، جهت دخالت‌های بعدی خود زمینة‌ مساعد را فراهم خواهد آورد. این «دخالت‌ها» به بهانة‌ عدم رعایت «دمکراسی» از جانب همین اسلامگرایان زمینه‌ساز تزلزل بیشتر رژیم سیاسی شده و به این ترتیب باج‌گیری هر چه گسترده‌تر از ملت لیبی را امکانپذیر خواهد کرد. نهایت امر، واشنگتن در صورت نیاز خواهد توانست رژیم اسلامگرا را نیز ساقط کند، چرا که فروپاشاندن یک رژیم مستبد و رسوا همیشه از انواع دیگر «ساده‌تر» و کم‌خرج‌تر خواهد بود. از قضای روزگار این است دلیل اصلی حمایت غرب از اسلام‌گرائی در مناطق نفتخیز، و در مناطقی که به نحوی از انحاء می‌توانند با انرژی و یا انتقال انرژی در ارتباطی تنگاتنگ قرار گیرند.

حال در سایة همین تحلیل از مواضع واشنگتن نگاهی به کشورمان بیاندازیم. علی‌اکبر ولایتی، مشاور علی خامنه‌ای در امور بین‌المللی در «سرای روزنامه‌نگاران ایران» به خبرنگاران می‌گوید:

«حكومت آينده ليبي اسلامي خواهد بود [...] نه بهار عربي و نه موج دموكراسي‌خواهي، بلكه بيداري اسلامي.»

نویسندة این سطور از هم‌سوئی اظهارات ولایتی با تبلیغات سازمان سیا به هیچ عنوان تعجب نمی‌کند. فراموش نکنیم که علی‌اکبر ولایتی بنیانگزار شبکة «آفریکن کانکشن» است، شبکه‌ای که طی 25 سال، با صدور مواد مخدر و برده از آسیا به کشورهای اروپائی و آمریکای شمالی، اسلحة مورد نیاز تشکیلات دست‌ساز پنتاگون را در افغانستان تأمین می‌کرد. ولی خارج از خانه‌زاد بودن «مشاورعالی» مقام معظم، در عمل هم شاهد بودیم که چگونه واشنگتن در منطقة نفتخیز لیبی صریحاً از اسلام‌گرایان و لات‌واوباش «دین‌باور» حمایت به عمل آورد، و پس از پایان کار قذافی بود که باراک اوباما، خود منتقد «اسلامگرائی» از آب درآمده، خواستار رعایت «حقوق بشر» و «حقوق زنان» شد!

این بازی دودوزه‌ همان لایه از سیاست‌های واشنگتن است که طی سه دهة اخیر در ایران اعمال می‌شود؛ حمایت از اسلام‌گرائی و همزمان در انزوا قرار دادن دولت جهت بهره‌کشی هر چه بیشتر از ملت ایران. ایرانیان در مسیر تأمین منافع ملی خود نمی‌توانند به حکومت جمکران تکیه داشته باشند. دلائل فراوان است، ولی به طور مثال، این حکومتی است که استوارنامة یک مأمور بی‌سروپای سازمان «ام. آی. 6» را به عنوان «سفیر علیاحضرت ملکة انگلستان» در تهران تأئید خواهد کرد. آقای «دومینیک جان چیلکات»، علیرغم افاضات سایت تابناک سردار محسن‌رضائی، مورخ 5 آبان‌ماه 1390، به هیچ عنوان یک مقام دیپلماتیک امپراتوری بریتانیا به شمار نمی‌آیند:

«چیلکات پیش از اینکه به ایران بیاید، در ترکیه و پرتغال و سریلانکا به عنوان نماینده دولت پادشاهی انگلستان خدمت کرده و افزون بر این، نماینده دایم انگلستان در اتحادیه اروپا و آمریکا نیز بوده است که از مناصب بسیار مهم دیپلماتیک در وزارت خارجه انگلستان به شمار می‌رود.»

«پاسدار رضائی» فراموش کرده بگوید که این «شخصیت» بسیار مهم، طی 30 سال «تجربة» به اصطلاح دیپلماتیک خود هیچگاه «نمایندة» رسمی دربار انگلستان در محل مأموریت نبوده؛ جناب «چیلکات» 30 سال است که به عنوان کارمند وزارت امور خارجه انجام وظیفه می‌کنند. در کارنامة درخشان ایشان، طی سال‌های 2002 و 2003 با پست ریاست «واحد عراق» در وزارت امور خارجة انگلستان نیز برخورد می‌کنیم. به عبارت ساده‌تر کار اصلی ایشان جنگ‌افروزی، ترور، انفجار بمب و نهایت امر فراهم آوردن زمینة اشغال عراق و سرکوب ملت به اصطلاح «مسلمان» بوده. ولی حکومت «مستقل» جمکران‌ بدبخت‌تر از آن است که با لغو مأموریت‌ یک جاسوس شناخته شده در ایران به بریتانیا تفهیم کند که اگر سفارت انگلستان در تهران، به قول فریدون آدمیت «کارخانة رجاله پروری است»، کشور ایران کاروانسرا نیست! و لندن می‌باید یک شخصیت سیاسی و صاحب نام را به نمایندگی ملکه به تهران بفرستد. این مهم با ملت ایران خواهد بود، تا هم پاسخ دندان‌شکن به لندن بدهد، و هم امثال «پاسدار» رضائی را که به همه چیز «رضا» هستند در جایگاه‌ واقعی‌شان یعنی آفتابه‌داری مبال مقدس مسجد شاه بنشاند.


 




نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ شوگرسنک

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت

نسخة پی‌دی‌اف ـ آرونا


Share






فیلترشکن‌های جدید29اکتبر2011

accruedrevenue.com
lauraprx.info
firewallbypasser.com
offshore-surfing.info
instantaneousproxy.com
pataca.info
kristenprx.info
speedy0popups.com
allowancefordoubtfulaccounts.com
top-proxy.info
sabrinaprx.info
surfpal.info
fiberprox.us
offshore-surf.info
unblockfbnow.com
andreaprx.info
wingedproxy.com
mackenzieprx.info
destinyprx.info
our-proxy.info
bypasspoints.info
tunnelfilters.info
marissaprx.info
a-proxy.info
antelopeproxy.com
paton.info
ucantryurbest.info
horseproxy.com
brightest.info
gazelleproxy.com
proxytime.com
paigeprx.info
2proxy.de
oaknestoftables.com
auditcycle.com
cheetahbrowsing.com
brazilwebsurf.info
unmasker.com
proxbiz.com
meteoricproxy.com
sierraprx.info
vanessaprx.info
https://proxy-hide-ip.com
breannaprx.info
cookiesproxy.com
ninjaproxy.biz
brianaprx.info
cheetahbrowse.com
costofrevenue.com
surfenanoniem.nl

۸.۰۱.۱۳۹۰

دوشنبه بازار!








ظاهراً فاجعة «برقراری دمکراسی» با دست‌های «مقدس» لندن و پاریس در کشور لیبی به نقطة پایانی رسیده. رئیس دولت دست‌نشاندة لیبی، جناب سرهنگ قذافی، که در طرفه‌العینی از آسمان بر زمین نازل شده و بیش از چهار دهه خون ملت لیبی را در شیشه کرده و خدمت بزرگ‌استعمارگران تقدیم می‌فرمودند، دوباره به آسمان‌ها بازگشتند. بر اساس گزارشات، «انقلابیون» که همان اوباش مسلح وابسته به پاریس و لندن هستند، جناب سرهنگ را آخر عمری در لولة فاضل‌آب یافته و گلوله‌ای خرج‌شان کرده‌اند. این ظاهر قضیه است. حال این پرسش مطرح می‌شود که آیا با مرگ قذافی، «فاجعة» لیبی که تاکنون هزاران نفر را آواره کرده، و هست و نیست‌شان را به خاکستر تبدیل نموده،‌ روی به پایان دارد یا هنوز «اندر خم یک کوچه‌ایم؟» شاید ما را «بدبین» بدانید.

اما این ناباوری، یا بهتر بگوئیم، این «بدبینی» دلیل دارد. علیرغم وحشی‌گری‌هائی که طی دهة اخیر تحت عنوان «حمایت از دمکراسی» در خاورمیانه، آسیای مرکزی و شمال آفریقا به راه افتاده، و ایالات متحد نیز در مقام «بزسرگله» این جنایات را تحت عنوان «مبارزه با تروریسم» و پرچم‌داری از «دمکراسی» در مناطق مسلمان‌نشین باب نموده، در عمل پیشرفت چشم‌گیری در زمینة احترام به حقوق انسان‌ها در این مناطق دیده نمی‌شود. بهتر بگوئیم، در اغلب این کشورها شاهد وخیم‌تر شدن اوضاع نیز هستیم، وخامتی که نتیجة مستقیم تزلزل بنیادهای دولتی است.

ایجاد تزلزل صرف در حاکمیت‌ها، حتی اگر استبدادی، سرکوبگر و غیرمسئول نیز باشند در غیاب ارگان‌ها، سازمان‌ها و بنیادهای مسئول،‌ فقط به معنای میدان دادن به محافل خودسر خواهد بود. محافلی که خارج از هر گونه نظارت قانونی عمل کرده، و به عبارت ساده‌تر استبداد حاکم را در کوتاه مدت به هرج‌ومرج تبدیل می‌کنند. بهترین نمونه همین کشور لیبی است.

بارها عنوان کرده‌ایم و باز هم تکرار می‌کنیم، مشروعیت و قانونی‌ات یک جریان سیاسی، یک جنبش عمومی و یا حتی یک تحرک محفلی را نه در ارتباط با مجیزگویان و طرفداران،‌ که فقط و فقط در ارتباط با «مخالفان‌» می‌باید مورد بررسی قرار داد. و برخورد «انقلاب» و «انقلابیون» لیبی با سرهنگ قذافی که دادگاه بین‌المللی حکم جلب او را صادر کرده بود، به صراحت نشان داد که تحولات اخیر در اینکشور هیچ ارتباطی با قانونمداری ندارد و نمی‌تواند چنین ارتباطی برقرار کند.

اینکه مشتی اوباش مسلح فردی را که بیش از چهاردهه رهبری یک کشور را بر عهده داشته در یک سوراخ فاضل‌آب گیر بیاندازند و با گلوله به زندگی‌اش خاتمه دهند، بیش از آنچه قذافی را بی‌آبرو کند، از چهرة واقعی حامیان، دست‌اندرکاران و بادمجان‌دورقاب‌چینان این «انقلاب» پرده برداشته. مردم لیبی، در اسارت چنین اوباش و اراذلی مشکل خواهند توانست به حقوق شهروندی و انسانی خود برسند؛ و این نیست، مگر خواست و نیت واقعی استعمارگران. استعمارگرانی که اینبار رودربایستی را نیز کنار گذاشته با ارسال اسلحه، مزدور و اوباش به جهانیان نشان دادند که تا چه حد «خواستار برقراری دمکراسی» در لیبی هستند!

ولی همانطور که شاهدیم، با قتل قذافی، روند مسائل منطقه شتاب گرفته. خروج «غیرمنتظرة» نیروهای نظامی آمریکا از عراق، که توسط اوباما، و پس از انتشار خبر قتل سرهنگ قذافی اعلام شد، نشان داد که ابعاد جدیدی از «پروسة» تحولات منطقه‌ای پای به صحنة سیاست گذاشته. خلاصة کلام در مرزهای غربی ایران تحولات بزرگی در شرف تکوین است و مشکل می‌توان در حال حاضر تمامی ابعاد آن را مورد بررسی قرار داد.

آنچه خبرگزاری‌ها تحت عنوان «خروج» نیروهای نظامی ایالات متحد از عراق مطرح می‌کنند در ابعاد داخلی فقط یک «تهاجم رسانه‌ای» از جانب کاخ‌سفید بر علیه مخالفان حزب دمکرات می‌تواند تلقی شود. خواهیم دید که این «اظهارات» از ابعاد منطقه‌ای و استراتژیک نیز برخوردار است. در نخستین واکنش به «خروج» نیروهای نظامی ایالات متحد از عراق، خبرگزاری فرانسه، مورخ 21 اکتبر 2011، از قول سناتورمک‌کین، نامزد حزب جمهوریخواه می‌نویسد:

«این تصمیم به مثابه یک پیروزی استراتژیک برای دشمنان ما در خاورمیانه خواهد بود، خصوصاً برای رژیم ایران که پیگیرانه خواستار خروج نیروهای نظامی از عراق بوده.»

فردریک کاگان، پروفسور آکادمی نظامی «وست پوینت» و یکی از معماران دخالت نظامی ایالات متحد در دیگر کشورها در وبلاگ خود در هم‌سوئی با سناتور مک‌کین می‌نویسد، «تخلیة نظامی عراق به معنای فروانداختن اینکشور به دامان ایران است!» البته خبرگزاری فرانسه و دیگر خبرگزاری‌ها تصریح نمی‌کنند که پیشنهاد «جایگزین» حزب جمهوریخواه در این میانه چیست؟ به عبارت دیگر، اگر نیروهای نظامی از عراق خارج نشوند به چه صورت می‌توانند در این کشور باقی بمانند؟ ولی جالب‌تر از همه اینکه، خبرگزاری فرانسه تصریح می‌نماید که مسائل و مشکلات مالی و اقتصادی در ایالات متحد چنان کرده، که امروز فقط 5 درصد از آمریکائی‌ها جنگ در عراق و افغانستان را «مشکل اصلی» کشور تلقی می‌کنند! خلاصه «چنان قحط‌سالی شد اندر دمشق ...» که حضرات عشق جنگ را فراموش کردند.

به عبارت ساده‌تر، اگر در آغاز جنگ بعضی‌ها ـ همچون حسین اوباما ـ مخالفت ظاهری با این جنگ را به نردبامی برای عروج سیاسی‌شان تبدیل کردند، امروز گروه دیگری سعی دارد همان نردبام را از طریق «مخالفت با خروج از شرایط جنگی»‌ به دست آورد . ولی در واقع، هر دو گروه، چه هنگام شروع جنگ و چه در مقطع پایانی آن با یکدیگر هم‌سو و هم‌آوا بوده و هستند. مسئله فقط این است که در سیاست جاری چه بهره‌برداری‌هائی می‌توان از این «مخالفت» صورت داد. در نتیجه، بررسی ژست‌های «انتخاباتی» در برابر خروج نظامی از عراق را نمی‌باید آنقدرها «حساس» و تعیین‌کننده بشماریم؛ آنچه می‌باید مورد بررسی قرار گیرد ابعاد استراتژیک مسئله است.

در ابعاد استراتژیک، اعلام خروج «نابهنگام» ارتش آمریکا از عراق، با حضور علی لاریجانی و هیلاری کلینتن در «دوشنبه»، پایتخت تاجیکستان همزمانی یافته! با توجه به این امر که پس از فروپاشی اتحاد شوروی، تاجیکستان به یکی از «لانه‌های» مورد توجه حشرات موذی تبدیل شده، سفرهای متعدد «مقامات» حکومت اسلامی به اینکشور که به احتمال زیاد هنوز هم تحت نظارت «کا. گ. ب» در ویراست نوین آن اداره می‌شود، به این گمانه دامن می‌زند که از یکسو ایالات متحد از طریق کشاندن حکومت اسلامی به این کشور رویای گسترش نفوذ خود در منطقه را دارد،‌ و از سوی دیگر روسیه، با «نشان دادن در باغ سبز» به حکومت اسلامی،‌ می‌خواهد عوامل خود را از طریق تاجیکستان به درون محافل جمکران «تزریق» نماید.

به هر تقدیر، رخداد اخیر، یعنی تقارن حضور علی لاریجانی و کلینتن در شهر دوشنبه،‌ تا حدودی پایه و اساس سخنان علی خامنه‌ای پیرامون «حذف احتمالی» انتخابات ریاست جمهوری و قرار دادن «مجلس» در مرکز تصمیمات را برملا می‌کند. خامنه‌ای با این اظهارات به «پیشواز» سیاست آمریکا رفته و سعی کرده حکومت اسلامی را بر روی ریل‌هائی قرار دهد که از پیش توسط واشنگتن آماده شده بود. خروج «فرضی» ایالات متحد از عراق یکی از همین «ریل‌ها» است.

اگر می‌گوئیم «خروج فرضی» ‌دلیل دارد؛ آنچه بسیاری از خبرگزاری‌ها در گزارشات‌شان از «قلم» انداخته‌اند، ادامة حضور 2 هزار «کارمند» آمریکائی و 10 هزار مزدور «لباس‌شخصی» و مسلح جهت تأمین امنیت اینان پس از خروج ارتش آمریکاست! ساده‌تر بگوئیم، آقای اوباما بجای گاو می‌خواهند «شاخ گاو» به ملت‌ها بفروشند. ‌باید پرسید، 2 هزار کارمند کذا به چه دلیل در عراق می‌مانند؟ در چارچوب کدام مقاوله‌نامة بین‌المللی یک دولت خارجی به خود حق می‌دهد در یک کشور «مستقل» و عضو رسمی سازمان ملل 2 هزار کارمند به کار بگمارد و یک لشکر هم برای محافظت از این کارمندان بسیج کند؟ در شرایطی که تعداد 2 هزار کارمند صوری است و در عمل هیچ سدی در برابر گسترش تعداد این «کارمندان» وجود ندارد.

از سوی دیگر، اینک اگر دولت ایالات متحد تا حدودی خود را در چارچوب مقررات پنتاگون مسئول رخدادهای نظامی در عراق می‌بیند، با خروج رسمی نظامیان، دست مزدوران مسلحی که معلوم نیست نقش ‌اصلی و مسئولیت‌‌شان در عراق چیست، برای هر گونه اجحاف و زورگوئی به ملت عراق باز خواهد بود. باید به آقای اوباما بگوئیم، «ارواح شکم‌تان! به این نمی‌گویند خروج نظامی از عراق!» اینکار به معنای جا خالی دادن و سلب مسئولیت‌های نظامی و حقوقی از دولت واشنگتن است، در شرایطی که اشغال نظامی عراق به صورت پنهان همچنان ادامه می‌یابد. می‌بینیم که اگر «خروج» کذا کشکی و تبلیغاتی است، هنوز هیچ نشده، بر اساس همین‌ «توهمات» بلندگوهای بین‌المللی جهت به ارزش گذاشتن حکومت اسلامی در منطقه هیاهو به راه انداخته‌اند!

اگر بر اساس اظهارات آقای مک‌کین و بسیاری دیگر از مفسران و «تحلیل‌گران» و نوابغی همچون کاگان، حکومت اسلامی برندة اصلی در جنگ عراق خواهد بود، پس حضور 2 هزار «کارمند» و 10 هزار نیروی مسلح آمریکائی در اینکشور را نیز می‌باید جزئی از «پیروزی حکومت اسلامی» تلقی کنیم. به صراحت می‌بینیم که ارتباط حکومت اسلامی با واشنگتن روز بروز واضح‌تر و صریح‌تر شده و دلیلی ندارد که از تقارن زمانی سفر علی لاریجانی و کلینتن به دوشنبه «حیرت» کنیم. با این وجود، مسائل دیگری نیز در کل منطقه در شرف وقوع است که به این داده‌ها اضافه خواهد شد.

به طور مثال، شاهدیم که پس از چند روز سکوت، آنکارا در مقام عضو رسمی «پیمان ناتو» با «مخدوش» تلقی کردن شرکت ایران در توطئة ترور سفیر عربستان، تلاش دارد که به ایران نزدیک شود! همزمان احمدی‌نژاد، رئیس جمهوری که عمر سیاسی‌اش تا چند صباح دیگر به پایان خواهد ‌رسید، تمامی تلاش خود را به خرج می‌دهد تا به عنوان «سوزن‌بان» خطوط داخلی، سیاست جمکران را از روی ریل‌ آمریکا عبور داده، به روی ریل مسکو بیاندازد. اینهمه به دلیل اینکه موضع‌گیری‌های صریح علی خامنه‌ای پیرامون «آیندة» سیاسی علی لاریجانی در مقام رئیس دولت، باند احمدی‌نژاد را حسابی «تولب» برده. رادیوفردا،‌ مورخ سی‌ام مهرماه سالجاری بخشی از مصاحبة احمدی‌نژاد با «سی‌ان‌ان» را بازتاب داده و از زبان وی در مورد بحران سوریه می‌نویسد:

«ما قتل و کشتار را محکوم می‌کنیم ... عدالت حکم می‌کند که هیچ‌کس نباید دیگری را بکشد. [...] چه دولت باشد چه مخالفان.»

البته شبکه‌های غرب که مبلغ سیاست سازمان سیا در سوریه هستند، و خصوصاً روزنامة فیگارو این اظهارات را تحت عنوان عجیب «انتقاد احمدی‌نژاد از دولت سوریه» بازتاب داده‌اند! عنوانی که به استنباط ما مغرضانه و مخدوش است. اظهارات احمدی نژاد در مسیر سیاستی است که مسکو در سوریه مد نظر قرار داده. این سیاست در جهت خلاف «منتقدان» دولت سوریه حرکت می‌کند، خلاف مسیر آن‌هائی که در سوریه قصد بازتولید سناریوی فجیع لیبی را دارند. با این وجود، باید اذعان داشت که پس از سه دهه حاکمیت سرکوب و تضعیف بی‌محابای تفکر دمکراتیک در ایران، شنیدن این سخنان از زبان رئیس جمهور جمکران،‌ تعجب‌ آور و پرسش بر‌انگیز است!

چه پیش آمده؟ جمکرانی‌ها به کجا رسیده‌اند که با مسائل ملت‌ها اینچنین «منطقی» برخورد می‌کنند؟ و اگر این «منطق» را قبول دارند، چرا آن را بر روابط سیاسی کشور حاکم نمی‌کنند؟ پرسش‌ها به کنار، ما هم در این موضع‌گیری با احمدی‌نژاد توافق نظر داریم. از نظر ما اهداف اهمیت دارد نه افراد. احمدی نژاد یا هر فرد دیگری که از منطق دمکراتیک دفاع ‌کند، مورد تأئید ماست. و منطق دمکراتیک ایجاب می‌کند که درگیری‌های فیزیکی، نظامی و پلیسی پیرامون اختلاف‌نظرهای سیاسی، فرهنگی و هنری و ... در کشور متوقف شود. ولی این امر مستلزم قبول یک مجموعه حقوق دمکراتیک و انسان‌محور در جامعه است. مجموعه‌ای که در قلب آن یک دولت قادر خواهد بود واژة «شهروند» را از منظر اجتماعی، سیاسی و خصوصاً حقوقی تعریف کند. خارج از این صورتبندی پدیده‌ای به نام «شهروند» وجود خارجی نخواهد داشت. در نتیجه، اگر این شرایط ایجاد نشود «رأی‌‌گیری»، تشکیل مجلس و برقراری «جمهور» تماماً نمایشی و تبلیغاتی می‌شود. این مهم را ملت ایران سال‌ها و سال‌هاست که دریافته؛ گویا این آقای احمدی‌نژاد است که جدیداً از آن خبردار شده‌.

در مطالب پیشین بارها و بارها عنوان کرده‌ایم که اگر در صورتبندی فعلی حکومت اسلامی بتوان نوعی «اصلاحات» پیش‌بینی کرد، این اصلاحات می‌باید از طریق گروه احمدی‌نژاد عملی شود، نه از جانب «خط‌امام»، میرحسین موسوی و یا خامنه‌ای. امروز به صراحت می‌بینیم که دو خط متفاوت در سیاست داخلی در حال شکل‌گیری است. ولی خطوط دیگر، یعنی «خط امام»، اصلاح‌طلبان و سبزها در این میانه با واقعیات سیاسی جامعه کاری ندارند. اینان فقط خواهان تداوم غوغاسالاری‌هائی هستند که در روزهای نخستین کودتای 22 بهمن 57 امثال خمینی و دوستان‌اش از نردبام آن بالا رفته و به قدرت رسیدند. میان حضرات «خط امام» و «سبز» و غیره این توهم جا باز کرده که با کوبیدن بر طبل هیاهو می‌توان همچنان شرایطی ایجاد نمود که حقوق شهروندی قربانی جنجال خیابانی و تقدس «خر دجال‌ها» شود.

خارج از غوغاسالاران «صدر انقلاب»، که شرایط سیاسی جامعه فعلاً آن‌ها را به سکوت واداشته، خامنه‌ای گاری‌شکستة حکومت اسلامی را به سوی سیاست آمریکا و تأمین حاکمیت مستبدانة «رهبر» پیش می‌راند، و در این مسیر از همکاری و همگامی گروهی از مقامات داخلی از قماش خانوادة لاریجانی بهره‌مند می‌شود. ‌ احمدی‌نژاد نیز با انعکاس دادن به سیاست‌های «اعلام شده» از جانب مسکو قصد دارد جائی برای آیندة باند خود در رأس هرم قدرت بجوید. تا اینجای قضیه روشن است، ولی نکات تاریک در این میانه کم نیست.

نخست باید دید اوباما تا کجا می‌تواند برنامة مورد نظر، یعنی «خروج ظاهری» از عراق را در شرایطی اجرائی کند که نظرات کاخ‌سفید را تأمین نماید. می‌دانیم که اینگونه «سخنوری‌ها» زمانیکه پای به مرحلة عمل می‌گذارد با معضلات عدیده‌ای می‌تواند روبرو شود. در مرحلة بعد می‌باید به آیندة تحولات سوریه بنگریم؛ چرا که این تحولات آیندة‌ سیاست‌های کلان در دیگر کشورهای خاورمیانه را نیز رقم خواهد زد. در گام بعدی باید دید علی خامنه‌ای که اینک مورد حمایت مستقیم خانوادة لاریجانی قرار گرفته چگونه خواهد توانست طرح مورد نظر اربابان‌اش، یعنی از میان بردن انتخابات ریاست جمهوری را عملی کند. چرا که در شرایط بی‌نهایت پیچیدة منطقه بازی کردن با افکار عمومی آنقدرها ساده و آسان نیست؛ خصوصاً که خامنه‌ای بارها و بارها ثابت کرده که در میدان «بازی با افکار عمومی» بی‌نهایت ضعیف و ناشی است.

با اینهمه یک مطلب را نیز نمی‌باید فراموش کنیم، و آن اینکه تلاش جهت تأمین آزادی‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی همیشه از جانب ملت‌ها می‌باید صورت گیرد، نه از سوی دولت‌ها. در نتیجه، بررسی موضع‌گیری دولتمردان در سطوح جهانی، خصوصاً در قبال این آزادی‌ها، هر چند می‌تواند سمت و سوی سیاست‌های کلان را روشن‌تر کند، به هیچ عنوان نمی‌تواند جایگزین تلاش ملت‌ها در راه تحقق «دمکراسی» ‌شود.





نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ شوگرسنک

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکس‌تاپ

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

نسخة پی‌دی‌اف ـ دیوشیر

نسخة پی‌دی‌اف ـ پی‌بی‌ورکس

نسخة پی‌دی‌اف ـ ستورگیت

نسخة پی‌دی‌اف ـ آرونا


Share






فیلترشکن‌های جدید23اکتبر2011

unblockproxywebsite.com
schoolproxywebsites.com
destinyprx.info
dzproxy.com
wingedproxy.com
break-evenanalysis.com
horseproxy.com
accruedrevenue.com
freesslwebproxy.com
listofwebproxies.com
internetproxysites.com
proxysitesfree.com
costofrevenue.com
webbasedproxies.com
pataca.info
cheetahbrowsing.com
vanessaprx.info
km-prx.com
proxbiz.com
antelopeproxy.com
coated.info
unblockproxylist.com
newproxyservers.com
our-proxy.info
sierraprx.info
school-website-unblocker.info
anonymouswebproxies.com
auditcycle.com
unblockableproxysites.com
andreaprx.info
sabrinaprx.info
britishproxyserver.com
websiteunblockerproxy.com
easyfbaccess.com
changemyiponline.com
a-proxy.info
freeunblocksites.com
oaknestoftables.com
unblockwebsiteproxy.com
proxylistsfree.com
amazoxy.info
proxyagile.com
facebooko.info
good-proxy.info
usefbanywhere.com
unblockfbnow.com