۲.۱۸.۱۳۸۷

میراث‌خواران کودتا!




به گزارش خبرگزاری‌ها، اوباش و نانخورهای حکومت اسلامی معرکه‌گیری جدیدی به راه انداخته‌اند. این «معرکه» بر پایة سخنان نغز و شیرین شیاد اردکان در دانشگاه گیلان به راه افتاده. سخنانی که طی آن «سردار فرهیختگی»، در مورد «صدور انقلاب» و خواست‌های روح‌الله خمینی، قرائتی «انقلابی» و در تضاد با سیاست دولت ارائه می‌کند!‌ امروز سایت «بی‌بی‌سی» اعلام کرده که، این سخنان علیرغم «اهمیت» سیاسی‌ای که دارد، از طرف رسانه‌های منسوب به «اصلاح‌طلبان» انعکاس نیافته؛ و فقط رسانه‌های به اصطلاح «اصولگرا» با تکیه بر آن‌ به شدت به محمد خاتمی تاخته‌اند. البته این امر صحت دارد که از مدت‌ها پیش، خصوصاً پس از علنی شدن شکست کامل اصلاح‌طلبان در انتخابات «مسجد شوربا»، شکاف عمیقی در جبهة به اصطلاح «اصلاحات» افتاد. و همانطور که در دور دوم انتخابات اخیر دیدیم، گروهی از نامزدهای «اصلاحات» حتی عکس‌های خاتمی را از تراکت‌های انتخاباتی برداشتند! به این ترتیب، «اسطورة» مضحکی که در اطراف شخص محمدخاتمی، توسط رسانه‌های بین‌المللی به راه افتاده بود، اینک گام به گام به نقطة اوج خود نزدیک می‌شود.

در اینکه محمد خاتمی در این حکومت واقعاً چکاره است، راه دور نمی‌باید رفت؛ 10 سال تصدی پست وزارت ارشاد، آنهم در سیاه‌ترین و سرکوبگرانه‌ترین دوران حیات حکومت اسلامی، برای به دست دادن شمه‌ای از مواضع واقعی شیاد اردکان کفایت می‌کند. در همین راستا، هیاهوی «دمکراسی‌طلبی‌های» خاتمی را می‌باید با دقت بیشتری شکافت، چرا که وی به معنای واقعی کلمه یکی از اوباش حکومت اسلامی است، و نقش او در تبلیغات جنگ و توجیه سیاست‌های جنگ‌طلبانة این حکومت، در مقام وزیر ارشاد غیرقابل چشم‌پوشی است. وابستگی‌های خاتمی نیز به جناح‌های امنیتی، خصوصاً شاخة «شهید» سعید امامی و «شهید زنده» حجاریان، از روز روشن‌تر است. از همین خلاصه می‌توان نتیجه گرفت که،‌ خاتمی شاید یکی از مهم‌ترین مهره‌های سیاست آمریکا در ایران به شمار می‌آید؛ مهره‌ای بسیار کارساز و بی‌اندازه مزور! از طرف دیگر، در مورد هیاهوی «اصلاح‌طلبی» خاتمی و محافل وابسته به این «پروژه»، توضیحات مفصلی در مطالب پیشین ارائه کرده‌ایم، و نمی‌توان تمامی آنرا بار دیگر مطرح کرد.

با این وجود یادآور می‌شویم که، خاتمی بر اساس برنهاده‌ای استعماری پای پیش گذاشت: ایجاد هیاهو، فراهم آوردن زمینة فروپاشی و کودتا جهت استقرار یک فاشیسم تازه‌نفس در کشور ایران تحت زعامت عالیة استعمار غرب! این بود «پروژة» خاتمی! ولی همانطور که دیدیم اربابان وی در این «مهم» شکست خوردند. شعارهای اصلاح‌طلبی گریبان‌گیر محافل ساواکی حکومت اسلامی شد، بدون آنکه اینان بتوانند با برقراری یک حاکمیت فاشیستی و تازه‌نفس به این شعارها در عرصة سیاست جهانی میدان ترک‌تازی به نفع منافع غرب بدهند. 8 سال دوران فترت و بی‌برنامگی آقای خاتمی در واقع نتیجة همین شکست امپریالیسم غرب بود؛ شکستی که حتی جناح‌های به اصطلاح «غیراصلاح‌طلب» نیز انتظارش را نداشتند!

ولی با شکست کامل اصلاح‌طلبی در نمایشات انتخاباتی حکومت اسلامی این اصل در عمل قبول عام یافت که پروژة خاتمی به پایان خود رسیده؛ اینک خاتمی با ایراد سخنانی که بسیار تعجب آور می‌نماید، در عمل تلاش دارد خود و همپالکی‌هایش را در بطن یک «پروژة» جدید جاسازی کند. پروژه‌ای که هدف آن قرار دادن شعارهای سیاسی جناح‌های موسوم به «اصلاح‌طلب» در خط مستقیم تبلیغات ارتش آمریکاست! و اینکار دلیلی جز این نمی‌تواند داشته باشد که خاتمی از درگاه ارباب تقاضای تفویض مأموریتی جدید دارد. «بی‌بی‌سی» با تکیه بر بیانات ایشان می‌نویسد:

«امام چه می‌‌خواست و منظورش از صدور انقلاب چه بود؟ اینکه ما اسلحه بگیریم و در دیگر کشورها انفجار ایجاد کنیم و گروه‌هائی درست کنیم که در دیگر کشورها خرابکاری کنند؟ امام بشدت با این رفتارها مخالف بود و برخورد می‌کرد.»

البته می‌باید قبول کرد که به قول فرانسوی‌ها، «حرف در دهان مرده گذاشتن» کار چندان مشکلی نیست. ولی تا آنجا که ما از اعمال و رفتار روح‌الله خمینی یا همان «امام» ایشان به یاد داریم، زندگی در صلح و صفا و احترام به اصل همزیستی مسالمت‌آمیز در ارتباط با همسایگان، نزد ایشان از کوچک‌ترین اهمیتی چه در بطن نظریات سیاسی و چه در تفکر «دینی» برخوردار نبود. خمینی به قول خودش آمده بود که به «تکلیف» عمل کند!‌ و جای دور نمی‌باید رفت؛ این «تکلیف» در عمل به معنای سرکوب مردم، بستن راه زندگی، معیشت، تفریح، سازندگی و هر گونه خوشی و خوشحالی در زندگی بشر بود؛ برداشت ایشان از «تکلیف» در فرستادن مردم به میادین جنگ، آدمکشی در داخل مرزها، گسترش شبکه‌های مافیائی قدرت، و سرکوب جوانان و زنان خلاصه می‌شد، چرا که به طور مثال مبارزه با فساد اداری، مبارزه با رشوه‌خواری، مبارزه با متعدیان به حقوق مردم، خصوصاً قشرهای ضعیف و صدمه‌پذیر در ایران، گویا در این «تکلیف» جائی نداشت!‌ حال چه شده که خاتمی، در مقام مأمور تبلیغات جنگ 8 سالة حضرت امام، در خواسته‌‌های ایشان جنگ و درگیری پیدا نمی‌کند؟ مگر همین امام نبود که می‌گفت، «اگر این جنگ 20 سال هم طول بکشد پای آن ایستاده‌ایم!» مگر همین «امام» نبود که می‌گفت، «هر کس بر علیه این جنگ حرف بزند توی دهنش می‌زنم»؟ این همان امام «صلح‌طلب» آقای خاتمی است، یا ایشان «امام» نوینی پیدا کرده‌اند؟

همانطور که می‌توان دید اینک نظریة کودتای 22 بهمن وارد مرحلة «میراث‌خواری» شده! در این مورد شاید بهتر است توضیحی بدهیم، البته در همینجا به صراحت بگوئیم که، به هیچ عنوان قصد مقایسة یک کودتای طراحی شده از جانب آمریکا را، با انقلابات و تحولات بزرگ جهانی نداریم. ولی می‌باید قبول کرد که شیپورهای رسانه‌های جهانی، آنقدر کودتای «هویزر» را در ایران «انقلاب» معرفی کرده‌‌اند، و آنرا انقلابی با «اهدافی» از پیش تعیین شده به جهانیان نمایانده‌اند، که افکار عمومی نیز همانطور که «جان‌اف‌کندی» را قهرمان گرفته بود، این کودتا را «انقلاب» فرض کرده! و از آنجا که هر «انقلابی» میراث‌خواران خود را دارد، امروز نیز برای این کودتای نفرت‌انگیز که سه دهه است ملت ایران را اسیر دست سیاستگذاران کاخ ‌سفید، مؤسسات مالی و شرکت‌های نفتی کرده، چند رأس «میراث‌خوار» گردن کلفت پیدا شده‌!‌ این میراث‌خواران، از اکبر رفسنجانی گرفته تا «مقام معظم»، مهرورزی، و سید محمد خاتمی، هر کدام خزعبلاتی را تحت عنوان «نظریات واقعی امام» در بوق و کرنا ‌گذاشته‌اند!‌ تو گوئی فردی که در سخنرانی‌اش در برابر هزاران تماشاگر تلویزیون عربده می‌زد: «اقتصاد مال خر است»، اینک می‌باید «نظریه‌پرداز» نیز معرفی شود!

ولی حکومت اسلامی اگر به قول خودش خیلی «اصولگرا» است، عین میمون از آنچه در دیگر کشورها به راه می‌افتد، مرتباً تقلید می‌کند. اوباش این حکومت، در هر فرصت بر سر بساط و سفرة ملل دیگر ‌نشسته «ناخنک» می‌زنند! و در عین حال، ترهات «امام‌» بزرگ‌‌وارشان را هم مرتب تکرار می‌کنند،‌ و بر اساس آن، «این حکومت با همة حکومت‌هائی که تا به حال دیده‌اید متفاوت است!» ولی اگر این سئوال سه دهه است بی‌جواب مانده، ما دوباره می‌پرسیم، «این تفاوت در چیست؟» تفاوتی وجود ندارد! حکومت اسلامی یک حکومت استعماری است، از نوعی که صدها نمونه‌اش را در تاریخ معاصر دیده‌ایم، و در امتداد مسیر چپاول ملت‌ها به دست اجنبی بر ملت‌ها تحمیل شده!‌ ولی در امتداد تقلید میمون‌وار اوباش حکومت اسلامی، از روز 22 بهمن تا هم اکنون شاهدیم که، مشتی ملای حوزه و چاقوکش بازار، با رعایت «نوبت»، هر یک به صورت فصلی تبدیل به لنین، تروتسکی، بوخارین، گاندی، جرج واشنگتن، و احیاناً «نوآم چامسکی» می‌شوند! و از سخنان شخصیت‌های بزرگ جهانی، جهت پیشبرد سیاست‌ بانک‌داران نیویورک و واشنگتن بهره‌ها می‌برند! از قضای روزگار در راستای همین تقلید میمون‌وار است که اینک اوباش این حکومت سعی دارند فصل افتخار آفرین دیگری نیز به نام میراث‌خواری «انقلاب» به کتاب استعمار ملت ایران اضافه فرمایند!

بله، جستجوی «اهداف» امام، که با انتشار خزعبلات هاشمی‌ بهرمانی، تحت عنوان «خاطرات» آغاز شده، اینک به سخنرانی‌های «سیداردکانی» هم رسیده. و «جستجوی» اهداف واقعی بنیانگذار «انقلاب» مسلماً در بزنگاه‌های آینده، هر بار داغ‌تر و آتشین‌تر ادامه خواهد داشت. ‌ولی اگر از تقلید میمون‌وار «شخصیت‌های» حکومت اسلامی چشم بپوشیم، می‌باید قبول کرد که سیدخندان با چنین سخنرانی «پرباری» سعی در بازگشت به مواضع «مردمی» خود دارد. ایشان می‌‌دانند که بساط اصلاح‌طلبی دیگر نمی‌تواند خلق‌الله را به پای صندوق‌های ماری‌گیری امام ‌زمان ببرد. با این وجود، چشم امیدشان هنوز به حمایت اربابان است. و شکست دولت احمدی‌نژاد در جلب نظرات ارتش آمریکا در عراق را، مطلبی که دیروز تحت عنوان «طوطی و مذاکره» به صورت مشروح توضیح دادیم، در عمل بهترین وسیله جهت خودشیرینی برای یانکی‌ها کرده‌اند. در همین راستا، می‌باید اذعان داشت که، با «پیام» تلویحی ایشان به ارتش آمریکا و رسانه‌های جهانی و اوباش داخلی حکومت اسلامی، فصل نوینی در مردمفریبی به شیوة شیاد اردکان گشوده شده. اینک پای گذاشتن در مسیر تبلیغات اشغالگران کشور عراق، خود یکی از «خواسته‌های» حضرت «امام» است.

از طرف دیگر، «بیش از 72 تن» از نمایندگان «مسجدشوربا» که شمه‌ای از بساط لفت‌ولیس‌شان در گزارش «دوستانة» مفاسد اقتصادی، به عرض ملت چپاول شدة ایران رسید، گویا از وزارت اطلاعات خواسته‌اند که به حضرت ریاست جمهور سابق گوشزد کند تا دیگر وسیلة دست تبلیغات سیاست‌های جهانی نشوند! البته زمانیکه آقای خاتمی در قدرت بودند و به قول همین عمله و اکرة حکومت اسلامی، بیش از 20 میلیون مردم رأی به حکومت‌شان داده بودند، کسی سخن از «تبلیغات» سیاست‌های جهانی نمی‌کرد. حکومت ایشان و نقل و آجیلی که فرهیختگی ایشان به همراه آورده بود، حرف نداشت! ولی اگر اعمال و افعال ایشان در دوران 8 سالة حکومت همگی «اسلامی» و دینی و میهنی و غیره بود، امروز بیانات‌شان در دانشگاه گیلان «مسئله‌برانگیز» شده!‌ بله، بر اساس درک و فهم اوباشی که تحت عنوان نمایندگان ملت ایران مثل زباله در «مسجدشوربا» روی سر هم افتاده‌اند، آقای خاتمی به عنوان فردی که سه دهه است در رأس یک هیئت حاکمه قرار دارد، و نه تنها سال‌ها وزیر بوده، که دو دوره نیز بر مسند ریاست جمهوری این حکومت تکیه زده، یک باره و خارج از هر گونه ملاحظات سیاسی، دهان‌شان را باز می‌کنند، و بیانات «مسئله‌برانگیز» ابراز می‌دارند!‌ و می‌باید یک وزیر فکسنی بیاید و به ایشان «تذکر» هم بدهد!

این است درجة درک و فهم اوباشی که با آراء ساواک به مجلس قانونگذاری کشور اعزام شده‌اند!‌ بله، برخورد گزینشی را که می‌شناسیم؛ از یاد نبرده‌ایم این نوع گزینش‌ها را!‌ زمانیکه استاد سروش به حساب همین اوباش «فلسفه» می‌گفتند، و «حزب‌الله» هم در رکاب ایشان می‌جنگید! زمانیکه حضرت «صانعی» دادستان کل‌کشور و مقام بلندبالای قضائی بودند، و ملت هم در تبلیغات اینان سربلند و مفتخر!‌ دیدیم که آن «فیلسوف» فرضی به کدام زباله‌دان رفت، و اینک می‌بینیم چگونه حضرت آیت‌الله، که یکی از جوانترین مراجع‌ تقلید در جهان تشیع هم به شمار می‌روند، از طرف یک رأس پادوی ساواک به نام حسین شریعتمداری در مورد فتاوی دینی مورد «مؤاخذه» قرار می‌گیرند! ‌ آقای شریعتمداری، به حکم قلم‌زدن در یک روزی‌نامة «مصادره‌ای» برای خودشان این حق را قائل‌اند که در یک حکومت مذهبی، نظرات یکی از بزرگ‌ترین مراجع تقلید را به نقد و بررسی بکشانند!‌ به این می‌گویند یک حکومت اسلامی تمام و کمال!‌ وقتی «امام» دجالان می‌گفت این حکومت به هیچ حکومتی در تاریخ بشر شباهت نخواهد داشت، مقصودش حتماً همین بوده. ولی ما باز هم می‌گوئیم، این حکومت شباهت تام و تمام به کلیة حکومت‌های استعماری جهان دارد؛ حکومت‌هائی که همة مرزهای اجتماعی، دینی، عقیدتی، فلسفی، عقلانی، اقتصادی، علمی، و ... را در چارچوب خوش‌خدمتی به اربابان خارجی در زیر سم مشتی خودفروخته و اوباش نابود کرده، از بین می‌برد.







فیلترشکن‌های جدید


http://www.wildli.info/
http://www.twidden.info/
http://www.nothreat.info/
http://www.mininess.info/
http://www.no1proxy.info/
http://www.iihost.info/
http://ftunnel.info/
http://mousearound.info/
http://www.owega.com/
http://www.stoppn.com
http://www.myaries.info/
http://www.myaries.info/
http://www.blockmenot.com/
http://www.eatmybrowser.com/
http://surf.download-daily.com
http://www.a1002.co.nr/
http://wildli.info/
http://positis.info/
http://algebrahelp.info
http://www.othersky.com/
http://1big.info/
http://www.skynetproxy.com
http://web4college.info
http://ahhbees.com/proxy/
http://a7d.info/
http://www.gammitio.info/
http://sarcolu.info/
http://www.tinate.info/
http://11mm.info/
http://www.proxans.com/
http://www.ipcloak.org/
http://www.hidy.ws
http://theweek.info
http://b3w.info/
http://americasurf.info/
http://lunchbrowser.info/
http://twidden.info/
http://www.carpeoli.info/
http://www.reaperz.com/
http://www.floodic.info/
http://officebrowser.info
http://www.positis.info/
http://www.frusho.info/

۲.۱۷.۱۳۸۷

طوطی و مذاکره!



عاقبت امر حکومت اسلامی آلوئی را که از مدت‌ها پیش در مورد مسائل عراق در دهان گذاشته بود برداشت، و صریحاً اعلام کرد که مذاکراتی در مورد مسائل امنیتی با طرف آمریکائی نخواهد داشت. این موضع‌گیری بسیار مهم را خبرگزاری‌ها بر اساس بیانات فردی به نام حسینی که سخنگوی وزارت امور خارجة جمکران معرفی می‌شود مخابره کرده‌اند. «حاج» حسینی که مانند دیگر همکاران، یک من ریش و پشم از چانه‌اشان آویزان است، در جواب سئوال خبرنگاران مبنی بر موضع ایران در مورد مذاکرات با آمریکا فرموده‌اند:

«محور اصلی گفتگوهای ما با طرف آمریکایی [...] امنیت و ثبات عراق بوده است و آنچه در حال حاضر شاهدیم، بمباران علنی، آشکار و گسترده نیروهای اشغالگر عراق علیه ملت [...] است.»

البته در اینکه یانکی‌ها جهت پیشبرد دمکراسی مورد نظر کاخ‌سفید از بمباران مردم عراق رویگردان نیستند، جای شک و شبهه‌ای نیست؛ گرفتاری زمانی پیش می‌‌آید که همین حکومت اسلامی، چندین هفتة پیش، علیرغم حملات خونین ارتش آمریکا علیه مردم بی‌دفاع عراق، حاضر به ایجاد ارتباط با اشغالگران تحت عنوان «برقراری امنیت» شده، و پای به جلسة مذاکرات گسترده با نیروهای اشغالگر در عراق گذاشته بود. می‌باید از سخنگوی «پشم‌آلوی» امام‌زمان پرسید، مگر حمله به ملت عراق فقط طی همین چند روزه صورت گرفته که جنابعالی و دولت متبوع‌تان یک‌باره خشمگین شده‌، «تغییر» موضع داده‌اید؟ مگر نمی‌دانید که عراق 5 سال است توسط نیروهای خارجی، و خارج از هر گونه مقررات بین‌المللی، صرفاً جهت چپاول ثروت‌های طبیعی مردم این کشور به اشغال در آمده؟ تجربة تاریخی نیز نشان ‌داده، ارتش اشغالگر نه تنها دمکراسی و مردم‌سالاری برای مردم کشوری به ارمغان نیاورده‌، که اشغال نظامی فقط زمینه‌ساز جنایات گسترده و سرکوب توده‌های مردم است.

حال که موضع «واقعی» حکومت اسلامی از پردة هزاررنگ سیاست‌‌بازی و مارمولک‌بازی‌های حوزه و بازار بیرون افتاده، می‌باید چند لحظه‌ای صرف بررسی دلائل واقعی این «عقب‌نشینی»‌ کنیم. همانطور که در پروندة حکومت استعماری اسلامی دیده‌ایم، محافل تشکیل دهندة این حاکمیت، زمانیکه دست‌شان از بده‌بستان‌های محفلی و ساخت‌وپاخت‌های زیرجلکی بریده می‌شود، برای آنکه خود را از تک‌وتا نیندازند، شروع به هارت‌وپورت‌های «مردمی» و گاه «خلقی» می‌کنند! این خصلت آخوند جماعت است و سیصدسال است که اصحاب مردمفریب صفی‌علیشاه دست از این بساط برنداشته‌اند. و از طرف دیگر، هارت‌وپورت‌های «مردمی» از جانب آخوندهای حکومت اسلامی معمولاً نشاندهندة اوضاع خراب و نابسامان سیاسی، خصوصاً در ارتباط‌ با اربابان آنگلوساکسون‌شان است.

آغاز این «حکایت» شیرین، از تهاجم ارتش آمریکا به افغانستان آغاز می‌شود. پس از علنی شدن موضع‌گیری‌های واشنگتن در مورد افغانستان، ایده‌آل سیاسی حکومت اسلامی تحویل دادن کشور ایران به نیروهای نظامی آمریکا بود. البته این عمل به صور مختلف و به بهانه‌های فراوان می‌توانست صورت گیرد، ولی آخوندهای حاکم در ایران تمامی سعی خود را به خرج دادند که ایران را نیز در «پروژة» آمریکائی خاورمیانه و آسیای مرکزی به هر صورت ممکن «بگنجانند»! این رخداد «فرخنده» برای آخوندها بسیار مفید و دوست‌داشتنی بود؛ نخست اینکه می‌توانستند با حفظ موضع ضدامپریالیستی فرضی، خود را از شر حضور در حاکمیت خلاص کرده،‌ در پس صفوف ارتش «اشغالگر»، به هارت‌وپورت‌های «مردمی» و خلقی ادامه دهند. از طرف دیگر مشکلات استراتژیک که با فروپاشی اتحادشوروی پیش آمده بود در صورت حضور ارتش آمریکا در ایران، از طرف واشنگتن حل و فصل می‌شد، و روند مسائل به جریانات روزهای «خوش» جنگ‌سرد باز می‌گشت. و در چنین هنگامه‌ای جمع‌وجور کردن دست‌وپای حکومت‌های قدرتمند منطقه‌ نیز بر عهدة ارتش آمریکا قرار می‌گرفت، و «روحانیون» می‌توانستند چون گذشته بدون هیچ دلواپسی به لفت‌ولیس اموال عمومی بپردازند. ولی مهم‌ترین «فایدة» قرار گرفتن ایران در پروژة استعماری واشنگتن، همانا حفظ «بیضة» اسلام بود.

می‌دانیم که حفظ «مقدسات» یکی از اولین اهداف ارتش ناتو است. و همانطور که شاهدیم، عملکرد آمریکائی‌ها و انگلیسی‌ها، هم در عراق و هم در افغانستان بر این محور استقرار یافته بود که محافل اسلامی و وابسته به غرب، در افکار عمومی مورد حمایت قرار گیرند. در این مناطق، اسلام به عنوان مهم‌ترین برگ برندة استعماری از طرف آمریکا همیشه مورد توجه «خاص» قرار داشته. ولی پروژة گستردة شرکت‌های نفتی که تحت عنوان «مبارزه با تروریسم» به خورد خلق‌الله و جماعت از همه جا بی‌خبر داده شد، در عمل شکست خورده.

در افغانستان همانطور که شاهدیم همکاری‌های آشکار و پنهان ارتش انگلستان با طالبان نهایت امر در برابر افکار عمومی به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. و دولت به اصطلاح «کارگری» انگلیس قبول کرد که می‌باید دست از دامان طالبان‌پروری در افغانستان بشوید؛ طی چند روز آینده، اعزام هزاران تفنگدار دریائی آمریکا، به مناطق جنوبی افغانستان جهت «سرکوب» طالبان، ریشه در همین عقب‌نشینی دارد. این نیروها مسلماً کاری مهم‌تر از «سرکوب» فرضی طالبان، که نوکران واشنگتن هستند خواهند داشت؛ جلوگیری از رشد جریاناتی که اگر ظاهری «طالبانی» دارند دیگر از واشنگتن دستور نمی‌گیرند. این موضع‌گیری اجباری نظامی واشنگتن، آمریکا را در منطقه درگیر یک مجموعه عملیات نظامی گسترده، بسیار پرهزینه و نهایت امر بی‌نتیجه خواهد کرد. آمریکا در افغانستان پای به میدانی گذاشته که بر اساس تمامی داده‌های استراتژیک، نظامی و اقتصادی هیچ امکانی برای پیروزی نخواهد داشت!

از طرف دیگر، در پاکستان نیز که مرکز تصمیم‌گیری «طالبان‌پروری» منطقه است شاهد بودیم که سیاست غرب، «ام‌الطالبان» یا همان بی‌نظیر بوتو را بالاجبار و جهت جلوگیری از تشدید تنش‌های سیاسی، از میان برداشت. در واقع، تصویر «پروژة» ملت‌سازی آمریکا در افغانستان، به دلیل همسایگی این کشور با دو دولت مقتدر هند و چین، و قرار گرفتن آن در حیطة سیاست‌های مستقیم کرملین، از مدت‌ها پیش به شدت مخدوش شده بود. ولی این «تصویر» مخدوش شده، با در نظر گرفتن شرایط بین‌المللی، در مرزهای افغانستان زندانی نخواهد ماند؛ همانطور که دیدیم، این تصویر به سرعت بر عراق نیز حاکم شده.

حکومت اسلامی به دلیل از دست دادن تمامی امیدهای استراتژیک خود در افغانستان، امیدهائی در ارتباط مستقیم با استقرار دولت‌های اسلامی زیر نظر ارتش انگلستان، نهایت امر مجبور به قبول مذاکرات علنی با غرب در عراق شد. پر واضح است که در چنین «مذاکراتی» عملاً مسائل استراتژیک «غایب» خواهد بود؛ حکومت ملایان به عنوان یک زیرمجموعة سازمان ناتو نمی‌تواند از ارتش آمریکا مطالباتی داشته باشد؛ مسئلة مهمی که طی این مذاکرات «علنی» شد، ارتباط گستردة حکومت اسلامی با مراکز تصمیم‌گیری نظامی در غرب بود. ارتباطی که این حکومت طی سه دهة گذشته تمامی تلاش خود را جهت پنهان نگاه داشتن آن به خرج داده بود. ولی همانطور که گفتیم اگر بحران سیاسی هنوز در افغانستان سروسامانی نگرفته، عراق را به صراحت مبتلا کرده.

شاهد بودیم که در نخستین روزهای برقراری حکومت دست‌نشانده در عراق، کانال‌های تبلیغاتی غرب علناً سخن از حکومت اسلامی در این کشور به میان می‌آوردند. و نخستین «چهره‌هائی» که به دست ارتش اشغالگر به قدرت رسیدند، همگی در زمرة «اسلام‌باوران» تند و دوآتشه بودند. البته این مطلب را نیز می‌باید عنوان کرد که در یک ساختار اجتماعی بسته و سرکوب شده چون عراق، نیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نزد محافل مذهبی کاملاً پنهان باقی مانده بود، و مردم عراق به دلیل سرخوردگی از حزب بعث و نهایتاً وحشت از سبعیت‌ ارتش اشغالگر به صورت طبیعی جذب چنین «محافلی» می‌شدند. ولی میان این حرکت طبیعی در میان توده‌های مردم، و آنچه از طرف محافل و کانال‌های غربی به صورتی سازمان‌یافته اعمال می‌شد، تفاوت از زمین تا آسمان بود. غرب در واقع جهت تأمین بودجة نظامی مورد نیاز خود برای برنامه‌های گسترده‌ای که تحت عنوان «مبارزه با تروریسم» طراحی کرده بود، نیازمند اشغال عراق و چپاول نفت این کشور بود. اینکه این اشغال را همزمان وسیله‌ای جهت استقرار یک حکومت اسلامی شیعی‌مسلک دیگر در خلیج‌فارس کند، برای قدرت‌های منطقه‌ای چندان خوش‌آیند نبود.

و دیدیم، دیری نپائید که عکس‌العمل‌ها به صراحت نشان داده شد. و در این میانه، حکومت اسلامی که سعی تمام داشت «شکست» افغانستان را در عراق به نفع خود خاتمه دهد، امروز پشت به دیوار ایستاده. مسئلة برقراری حکومت اسلامی در عراق، در عمل با نخست‌وزیری مالکی منتفی شد، و امروز همین دولت را می‌بینیم که به شکار «متحدان» حکومت جمکران در عراق مشغول است! جالب‌ اینکه ارتش آمریکا که تا چندی پیش «حضرت آیت‌الله» مقتدی‌صدر را رئیس یکی از بزرگ‌ترین فراکسیون‌های مجلس «دست‌نشانده» قرار داده بود، خود نیز نقش «میرشکار» مالکی را بر عهده گرفته! در این شرایط به هیچ عنوان دور از تصور نیست که حکومت جمکران دیگر در عراق دلیلی برای «مذاکره» نداشته باشد. آمریکا بالاجبار حمایت از پروژة حکومت اسلامی عراق را متوقف کرده، و سعی دارد در این میانه نیازهای استراتژیک خود را در ارتباط با قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای به صورت دیگری «حل و فصل» کند؛ در چنین بزنگاهی دولت دست‌نشاندة ملائی دیگر نقشی بر عهده نخواهد داشت. علیرغم هارت‌وپورت‌های «مردمی» جمکران، دلیل عدم حضور حزب‌الله تهران در مذاکرات بغداد، این است که دولت احمدی‌نژاد دیگر فلسفة وجودی خود را در بحران عراق از دست داده.

در مطلبی که روزها پیش تحت عنوان «مقتدی‌گل» نوشتیم، مطرح کرده بودیم که بحران مقتدی‌صدر در پشت مرزهای ایران متوقف نخواهد شد. امروز ابعاد مختلف این بحران را در ارتباطی که دولت احمدی‌نژاد با چندین کانال و محفل وابسته به غرب در ایران ایجاد کرده شاهدیم. همانطور که دیدیم جایگزینی پورمحمدی، یکی از مهره‌های اوباش‌پرور غرب در ایران، مشکل‌تر از آن می‌نماید که شاید برخی تصور کرده بودند. ولی در هر حال پورمحمدی نیز به عنوان یکی از عوامل سازمان سیا دولت را رها خواهد کرد، و با عقب نشستن هر چه بیشتر محافل «ماسونی» وابسته به غرب، فشار بر احمدی‌نژاد و نهایت امر حکومت اسلامی افزایش می‌یابد. چرا که این دولت، همچون نمونة کرزائی در افغانستان، مرتباً در حال زدن نعل‌وارونه است. وابستگی‌های ساختاری دولت فعلی به آمریکا قابل چشم‌پوشی نیست؛ این دولت نه می‌تواند این وابستگی‌ها را یک‌شبه کنار گذاشته پای به میدان ارتباطات نوین و گستردة قدرت‌های منطقه‌ای در آسیای مرکزی و خاورمیانه گذارد، و نه می‌تواند وابستگی‌های گذشته را به سیاق روزهای جنگ سرد کانالیزه کرده از آن‌ها وسیله‌ای جهت حفظ موجودیت حاکمیت فراهم آورد. این تضاد اصلی و بنیادین روز به روز گسترده‌تر و وسیع‌تر شده، و شاهدیم که امروز عملاً دست‌های عوامل سازمان سیا از طرف سخنگویان همین حاکمیت «رو» می‌‌شود. در چنین بزنگاهی تنها راه ممکن جهت بیرون رفتن از بحران، بازگشت به حاکمیت ملی و آراء واقعی مردم است. ولی در شرایط فعلی، چنین میعادی دورتر از آن می‌نماید که قابل دسترس باشد؛ مدیریت این «بحران» که امروز عملاً به دست قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای افتاده، همزمان با کنار گذاشتن عوامل وابسته به غرب، در راه بحران‌سازی‌های آمریکا نیز سدهائی غیرقابل نفوذ مستقر می‌کند. در چنین شرایطی استقرار یک استبداد نو‌پا بسیار محتمل می‌نماید؛ استبدادی که آلترناتیو آن نیز همان نوکران وابسته به غرب خواهند بود!‌ شاید وظیفة آنان که خواستار شرایطی انسانی‌تر در این کشور‌اند، تلاش در راه پیش‌گیری از برقراری چنین مناسباتی در کشور ایران باشد.








فیلترشکن‌های جدید

http://www.wildli.info/
http://www.twidden.info/
http://www.nothreat.info/
http://www.mininess.info/
http://www.no1proxy.info/
http://www.iihost.info/
http://ftunnel.info/
http://mousearound.info/
http://www.owega.com/
http://www.stoppn.com
http://www.myaries.info/
http://www.myaries.info/
http://www.blockmenot.com/
http://www.eatmybrowser.com/
http://surf.download-daily.com
http://www.a1002.co.nr/
http://wildli.info/
http://positis.info/
http://algebrahelp.info
http://www.othersky.com/
http://1big.info/
http://www.skynetproxy.com
http://web4college.info
http://ahhbees.com/proxy/
http://a7d.info/
http://www.gammitio.info/
http://sarcolu.info/
http://www.tinate.info/
http://11mm.info/
http://www.proxans.com/
http://www.ipcloak.org/
http://www.hidy.ws
http://theweek.info
http://b3w.info/
http://americasurf.info/
http://lunchbrowser.info/
http://twidden.info/
http://www.carpeoli.info/
http://www.reaperz.com/
http://www.floodic.info/
http://officebrowser.info
http://www.positis.info/
http://www.frusho.info/

۲.۱۵.۱۳۸۷

وزارت و فلاکت!




در شرایطی که دولت احمدی‌نژاد روز به روز از نظر ساختاری ضعیف‌تر می‌شود، در کمال تعجب شاهدیم که حداقل از نظر رسانه‌ای و تبلیغاتی، رئیس این دولت روز به روز مقتدرانه‌تر عمل می‌کند!‌ همانطور که پیشتر هم گفتیم حاکمیت، یک نفره و به خواست «امام زمان» تشکیل نمی‌شود؛ در جوامع قدرتمند و مقتدر جهان، چه در مغرب زمین و چه در مشرق زمین، حاکمیت‌ بر اساس مجموعه‌ای بسیار پیچیده از عملکرد بنیادها، تشکیلات سیاسی، نهادهای اقتصادی، ‌ صنعتی و مالی فعال می‌شود. و در کشورهائی که فاقد «اقتدارند»، یا به عبارت ساده‌تر در کشورهائی که «مجموعه» عملکردهای چنین بنیادها و نهاد‌ها نمی‌تواند در میانة میدان برخوردهای سیاسی و جهانی «اقتدار» به همراه آورد، حاکمیت بر شانة قدرت‌های استعماری می‌نشیند. از این دو شق گریزی نیست. و آنچه در تبلیغات سیاسی و تخرخرهای مضحک به خورد خلق‌الله می‌دهند، فقط مصرف خلق‌الناسی دارد.

از نخستین روزهای موفقیت کودتای آمریکائی 22 بهمن شاهد بودیم که سخنگویان و رمالان حکومت اسلامی، موجودیت به اصطلاح «مستقل» این حاکمیت را به حمایت بی‌قید و شرط بنیاد مذهب شیعة اثنی‌عشری از دولت‌ منسوب می‌کردند! البته در عمل می‌دانیم که آنچه بلندگوهای استعماری سه دهه است بلغور می‌کنند، یک مضحکه بیش نیست. نخست اینکه بنیاد شیعة اثنی‌عشری به هیچ عنوان از این حکومت حمایت نکرده و نمی‌کند!‌ حتی پس از مرگ روح‌الله خمینی، آیت‌الله گلپایگانی صرفاً به دلیل تهدیدات مستقیم وزارت اطلاعات بر جسد «امام» جماران نماز گزارد. از طرف دیگر، در تاریخچة شیعة اثنی‌عشری اصولاً «وحدانیت» رأی در میان رهبران مذهبی نه موضوعیت داشته، و می‌تواند از نظر تاریخی توجیه شود؛ یکی از پایه‌های قدرت این مذهب «سیکیم‌خیاری» در عمل، همان استقلال نظر مراجع مختلف بوده. ولی خوب، زمانیکه استعمار بلندگوهای‌اش را به کار می‌اندازد، و پشت سر هم مشتی «ترهات» به ملاج مردم تزریق می‌کند، پس از گذشت چندین ماه خلق‌الله جریان را باور می‌کنند. کسی از خود نمی‌پرسد که این «وحدت» کذا چگونه است که شامل حال مهم‌ترین مراجع دینی شیعیان نمی‌شود، و بسیاری از اینان سال‌ها و سال‌هاست که عملاً مجبور به زندگی در سکوت مطلق شده‌اند. کسی از خود نمی‌پرسد، روضه‌خوان‌هائی چون علی‌خامنه‌ای و هاشمی بهرمانی از کجا آمده‌اند که امروز مراجع بزرگ شیعیان جهان می‌باید حاکمیت اینان را بپذیرند؟

در هر حال باز می‌گردیم به اصل موضوع!‌ اگر حتی این «فرض» محال را هم قبول کنیم که حکومت اسلامی از 22 بهمن 57 تاکنون از حمایت بی‌قید و شرط مراجع مذهب شیعة اثنی‌عشری برخوردار بوده، این سئوال مطرح می‌شود که جفتک‌اندازی‌های مهرورزی بر علیه ساختار قدرت در حکومت اسلامی چه مفهومی می‌تواند داشته باشد؟ مگر این ساختار مورد تأئید «مراجع» نبوده؟ اگر بوده، دیگر حرف‌های احمدی‌نژاد چیست، و اگر نبوده، و در شرایطی که رئیس دولت از فعالیت‌های هولناک باندهای مافیائی سخن می‌گوید، فعالیت‌هائی که مسلماً نمی‌تواند مورد تأئید مراجع باشد، چرا اینان خفقان گرفته‌اند، چرا حرفی نزده‌اند، و چرا امروز حرفی نمی‌زنند؟ اگر مسئولیتی در این حکومت ندارند، بهتر است تا دیر نشده دهان‌شان را باز کرده مطالب را همانطور که هست عنوان کنند. چرا که فرصت از دست می‌رود و اگر جرقه‌ای به این انبار باروت بیافتد دیگر واقعاً خشک و تر با هم خواهد سوخت.

امروز برخورد احمدی‌نژاد با بنیادهای مذهب شیعة اثنی‌عشری در ایران همان برخورد «میرپنجی» شده. مهرورزی هم نیازمند خوردن نان‌ مشروعیت‌ این بنیادهاست، و هم می‌خواهد چماق‌اش با تمام قوا بر فرق اینان فرود آورد. احمدی‌نژاد بهتر است به این سئوال پاسخ دهد، چگونه یک فرد می‌تواند هم منتخب یک نظام و ساختار سیاسی باشد، و هم منتقد بنیادها و اصول حاکم بر همین ساختار؟ از نظر سیاسی، چنین برخوردی فقط مسخره‌بازی و پوپولیسم معنا می‌دهد؛ یادمان نرفته که «سیدخندان» هم از گروه‌های مشکل‌آفرین و تشکیلاتی که در برابر «خواست ملت» قد علم می‌کردند، کم گله و شکایت نداشت. ولی کار دولت این نیست که پایه‌های قدرت تشکیلاتی خود را از میان بردارد، و یا به قول عمله و اکرة فاشیسم، در آن «اصلاح‌طلبی» کند؛ دولت، متکی بر پایه‌ای است که آنرا به قدرت رسانده، و فقط می‌تواند در چارچوبی که همین پایه‌ها به آن امکان می‌دهند، «حکومت» کند، نه کار دیگر!

حال می‌باید پرسید در حکومتی که تاکنون مفتخر به حمایت تمام و کمال و «فرضی» بنیاد شیعة اثنی‌عشری بوده، چه پیش آمده که بر صفحة شطرنج سیاست، یک مهرة‌ «پیاده» اینچنین از وزیر و فیل و رخ نسق می‌کشد؟ این چه نوع «پیاده‌‌ای» است که حق جوابگوئی برای هیچکس قائل نیست؛ به همه می‌توپد، هر چند که خود نیز برای حل مشکلات عملاً هیچ در چنته ندارد؟ متهم کردن این باند و آن باند، در سخنرانی‌های سیاسی کار ساده‌ای است. حتی در مقاله‌نویسی سیاسی نیز به حکم تجربه «اتهام» زدن به این و آن عملاً می‌تواند کارساز مقاله‌نویس شود. ولی اینکار برای فردی که پای در مقامی اجرائی گذاشته به هیچ عنوان توصیه نمی‌شود؛ کار اجرائی فقط در ازاء همگامی با «تشکیلات» امکانپذیر است، و نه در قبال سرکوب «تشکیلاتی». این مطلب را ماه‌ها پیش در این وبلاگ پیرامون شکل‌گیری تشکیلات استعماری، خصوصاً پس از کودتای 22 بهمن به تفصیل توضیح داده‌ایم. اعمال سیاست، جائی برای «اخلاقیات» و «مصلحت‌جوئی‌های» دینی و مذهبی و انسانی باقی نمی‌گذارد. این یک اصل کلی است! اگر فردی با تکیه بر یک ساختار به قدرت می‌رسد و سپس جهت حفظ «اخلاقیات»، «اصول دینی»، و ... شروع به تضعیف بنیادهای همین ساختار می‌کند، در واقع پای از حاکمیت بیرون گذاشته.

اینجاست که دلیل هیاهوی عملة فاشیسم را در مخالفت با سخنان و رفتار احمدی‌نژاد بهتر در می‌یابیم. و می‌باید بدانیم که احمدی‌نژاد از این نظر، امتدادی است «منطقی» بر سیاستی که سیدخندان را در دوم خرداد به قدرت رسانده بود! ولی سیدخندان نمی‌توانست آنچه مهرورزی انجام می‌دهد به منصة ظهور برساند، و در نتیجة شکست کودتاهائی که در دورة وی صورت گرفت، استعمار مجبور شد او را با مهرورزی جایگزین کند! در روزی‌نامة «اعتمادملی»، امروز به قلم یکی از نانخورهای محفل هاشمی بهرمانی، بررسی کوچکی از چند و چون برخورد مجلس و دولت با اظهارات وزیر اقتصاد و دارائی مشاهده می‌کنیم. نویسنده که تجلیل نامة «هوشمندانه‌اش» از سردار اکبر پس از شکست انتخاباتی در همین وبلاگ مورد تحلیل قرار گرفت، می‌گوید:

«حتي اگر گوشه‌اي از آنچه وزير بركنار شده اقتصاد دولت نهم به هنگام وداعش از كابينه احمدي‌نژاد بيان كرد صحت داشته[...] باشد[...] در آن صورت خيلي هم تصادفي نيست كه [...] اوضاع اقتصادي مملكت اينگونه فلا‌كت‌بار [باشد].»

البته فلاکت‌بار بودن وضعیت اقتصادی کشور یک امر مسلم و غیرقابل تردید است. ولی این وضعیت در کمال تأسف در دورة احمدی‌نژاد به وجود نیامده؛ هر چند افزایش بی‌رویة قیمت نفت، در ساختار مالی و اقتصادی یک کشور استعمارزده، که به هیچ عنوان قادر به جذب قابلیت‌های مختلف و اعتبارات، آنهم در چنین ابعادی نیست همیشه فاجعه‌بار بوده. نویسندة «محترم» که از دکانداری برای هاشمی‌ بهرمانی یک قدم این طرف‌تر نمی‌گذارند، حتماً شرایط دوران هاشمی و خاتمی را خیلی بهتر از امروز تحلیل می‌فرمایند! ولی ما معتقدیم، اگر هاشمی و خاتمی هم نفت بشکه‌ای 120 دلار می‌فروختند، مشکلات در همین ابعاد ایجاد می‌شد. شاهد بودیم که در دوران سلطنت هم بالا رفتن قیمت نفت بجای ایجاد شرایط بهتر اقتصادی و مالی در کشور، زمینه‌ساز یک بحران فزایندة مالی و نهایتاً اجتماعی شد. در آن زمان ظاهراً هیچگونه «محدودیت» تجاری نیز میان ایران و کشورهای غربی وجود نداشت، و حمایت حاکمیت‌های سرمایه‌داری از حکومت ایران ‌آنقدر در بوق و کرنا گذاشته شده بود که خود زمینه‌ساز بسیاری از «نارضایتی‌ها» تحلیل شد، ولی پول نفت به «هرز» رفت! و اگر نتایج مثبت اقتصادی آن نصیب سرمایه‌داری غرب شد، سهم ایران در این میان جز بحران اجتماعی و مالی نبود. اینکه چرا یک کشور استعمارزده قادر نیست از ارز حاصل از فروش مواد خام بهره‌برداری درستی صورت دهد، یک بحث گستردة اقتصادی است و در یک وبلاگ نمی‌توان آنرا به تحلیل کشید. ولی به دلایل فراوان، در یک کشور استعمارزده، «پول نفت» بیشتر «جغجغه‌ای» است جهت فریب افکارعمومی، نه یک نمایه از شرایط واقعی اقتصادی کشور.

در هر حال می‌باید از نویسندة محترم پرسید، آیا آنچه از زبان وزیر سابق اقتصاد و دارائی در دولت احمدی‌نژاد عنوان شده، فقط به این «دوره» محدود می‌شود؟ برنامه‌های آقای رفسنجانی خیلی خوب بوده؟ آیا چپاول اموال دولتی و بانک‌ها در دوران آقای رفسنجانی که منجر به زندانی شدن یکی از اوباش حزب‌الله به نام «رفیق‌دوست»‌ شد، قسمتی از برنامه‌های ملی و میهنی اکبر کوسه بوده؟ یا اینکه باز گذاشتن دست‌ شهردار سابق اصفهان در ارتشاء و سوءاستفاده از اموال دولتی، تحت عنوان «سازندگی»، و بعدها ترفیع مقام ایشان به شهرداری پایتخت، نشانه‌ای است از درک درست «استاد» از اصول سیاسی و اقتصادی؟ آیا تذبذب سیدخندان که با یک دست «گ...» می‌خورد و با آن یک نمی‌خورد، و اینکار را 8 سال تمام ادامه داد، نشانه‌ای از تدبیر سیاسی و کاردانی ایشان است؟ جواب به این سئوالات روشن‌تر از آن است، که نیازمند توضیح باشد، ولی نمی‌باید فراموش کرد که عملیات سیاسی جناحی که خود را «اصلاح‌طلب» می‌نامد فقط بر تطهیر تشکیلاتی متمرکز شده که پیش از احمدی‌نژاد گویا کارش را به نحو احسن به انجام می‌رسانده!

البته اگر بالاتر به صراحت گفتیم که احمدی‌نژاد با این اعمال و رفتار عملاً پای از حاکمیت بیرون گذاشته، دلیل بر آن نیست که از عملکردهای وی استقبال خواهیم کرد. او نیز چون دیگر مهره‌های این نظام یک موجود دست‌نشانده و بی‌اعتبار است. ولی فریادهای اعتراض چپاولگران و مستبدانی که تا دیروز از دولت احمدی‌نژاد بد می‌گفتند و امروز که یکی از کلیدی‌ترین وزراء این کابینه کنار گذاشته شده، بر سخنان و ادعاهای وی اینچنین صحه می‌گذارند، بیشتر جنبة مردم‌فریبی دارد. امروز آقای دانش‌جعفری همانقدر بی‌مسئولیت و بی‌مقدار است که دیروز! ولی مطمئن باشیم،‌ اگر فردا شخص احمدی‌نژاد هم از این «دولت» بیرون بیاید، همین آقای «صاحب‌نظر» با تکیه بر رفتار، اظهارات و کنش وی، دستمایه‌ای جهت سرزنش «دولت» فراهم می‌آورد!

این دولت در واقع در حال عقب نشاندن محافل مذهبی و تشکیلات سنتی استعماری از قدرت سیاسی در ایران است. چرا که روابط نوین منطقه‌ای ایجاب می‌کند که در این ساختارها به صورتی کاملاً بطنی تجدید نظر صورت گیرد، و قرعة این «خوش‌خدمتی» به نام احمدی‌نژاد اصابت کرده. این مطلبی است که پیشتر به صورت جداگانه مورد بحث قرار داده‌ایم و تکرار مکررات نمی‌کنیم. خلاصة مطلب این دولت کار زیادی با مسائل اقتصادی،‌ رفاهی، آموزشی، مطبوعاتی، مالی و ... ندارد. مأمور است و معذور! و همانطور که می‌بینیم، تحت حمایت اجنبی، قادر شده، در چنین شرایط بحرانی‌ای از نظر مالی و اقتصادی، نه تنها نمایندگان وابسته به خود را از درون صندوق‌های مار‌گیری بیرون بکشد، که ضمن گردنکشی برای این و آن، حق و حساب هم از همه بگیرد. ولی جهت شناختی دقیق‌تر از مکانیسم و سازوکار چنین قدرت اجرائی‌ای می‌باید تحلیلی جداگانه ارائه داد.






فیلترشکن‌های جدید

http://surfchemistry.com
http://surfcalculus.com/
http://vmaskme.com/
http://www.ipgateway.info/
http://www.concealme.info
http://hide4all.com/
http://www.dontblockmyip.info
http://www.webreloaded.info/
http://www.plentyoftorrents.com
http://0bot.info/
http://surf.download-daily.com
http://www.seychelly.info/
http://sponscri.info/
http://www.pleep.info/
http://www.c50.us
http://bestanimecenter.info/
http://www.freeking.info
http://www.pingproxy.info
http://www.routeproxy.info/
http://www.freeproxychannel.info/
http://www.freeking.info
http://freemask.info/
http://proxy.download-daily.com
http://www.pw4.info/
http://pacenow.info/
http://www.chatlife.co.uk
http://www.surfingpalace.info/
http://vaccess.info/
http://www.warcraftgateway.com
http://www.mytaurus.info/
http://www.myvirgo.info
http://fgproxy.com
http://xxproxy.info/
http://hidewebs.com/
http://www.proxicroc.info/
http://satexamstudy.com/
http://www.55xx.info
http://www.phproxyserver.com