۲.۰۴.۱۳۸۵

عقب نشینی غرب از منطقه

حکومت اسلامی ایران در منطقه در حال عقب نشینی است. این امر امروز غیرقابل تردید شده، چرا که در وحلة نخست، دولت پیشنهادی «حزب‌الله»، متشکل از شیعه‌مذهب‌ها و ایرانی‌الاصل‌ها به ریاست جعفری، که مستقیماً مورد حمایت ایران بود، نتوانست «تأئید» لازم را به دست آورد. دولت جعفری با بهره‌گیری از حمایت مستقیم آمریکا، می‌توانست ایران را به عنوان ژاندارم «عراق» درگیر بازسازی فضای عراق کرده، و از این رهگذر صورت‌بندی‌های مورد نظر واشنگتن را بر شرایط سیاسی کشور عراق دیکته کند. جعفری به عنوان فردی که‌ سال‌های دراز در خدمت حکومت اسلامی تهران بوده، شاید بهترین مهرة آمریکا در این بازی بود. ولی، با معرفی جواد مالکی به عنوان نخست وزیر دولت عراق، صحنة سیاسی به طور کلی تغییر کرده است، اگر بی‌بی‌سی و حکومت اسلامی ایران، در هر فرصتی از نخست وزیر جدید به عنوان فردی «شیعه‌مذهب» نام می‌برند، مالکی به دلیل نزدیک بودن به محافل «بعثی» سوریه، بیشتر بازتاب دهندة نظرات مسکو خواهد بود، تا ایران و آمریکا، و قاعدتاً نمی‌تواند از پیش راندن سیاست «حزب‌اللهی» کردن عراق، حمایت کند. مالکی گزینه‌ای است که آمریکا، تحت فشار قدرت‌های منطقه، به آن تن داده است، ولی عقب نشینی حکومت ‌اسلامی ایران صرفاً به معرفی مالکی در پست نخست وزیری عراق محدود نمی‌شود.

در روزهای اخیر شاهد فروکش «بحران هسته‌ای»‌ رژیم تهران نیز هستیم. این «بحران» که می‌توانست وسیلة بسیار مناسبی برای اعمال فشارهای دولت بر مخالفان داخلی شده، و تحت عنوان «شرایط اضطراری» سرکوب اجتماعی‌ـ‌سیاسی را عملی سازد، اینک روی به آرامشی نسبی گذاشته. سران آمریکا، دیگر سخن از حملة نظامی به کشور ایران را از دستور کار «سخن‌پرانی‌های» فصلی‌شان خارج کرده‌اند، و منابع آمریکائی صریحاً سخن از «محاصرة اقتصادی» ایران بجای «حملة نظامی»، به میان می‌آورند. پرواضح است که این «محاصرة اقتصادی» نیز، هیچگونه شانسی برای عملی شدن ندارد، چرا که طرف‌های درگیر معامله با ایران، امروز صرفاً غربی‌ها نیستند، و روسیه، چین، هند، هر یک به دلایل اقتصادی مشخصی، از پیوستن به این «محاصرة اقتصادی»، که بیشتر یادآور محاصرة «صدام حسین» پس از اولین جنگ خلیج فارس است، خودداری خواهند کرد. ضعیف بودن شانس پیروزی این محاصره از یک طرف آمریکا را در محظور قرار خواهد داد، و از طرف دیگر سلاح همیشگی دولت ایران: «حصراقتصادی بر علیة انقلاب» را از چنگ تهران خارج خواهد کرد.

دولت احمدی‌نژاد که در تبلیغات گستردة سیاسی در دورة انتخابات، تحت عنوان «تحکیم دوبارة اصول انقلاب اسلامی» قدرت را به دست گرفت، امروز بیش از پیش ابزارهای اعمال حاکمیت «انقلابی» را از دست داده. این دولت در واقع، پاسخی بود از جانب سیاست‌های جهانی به شکست صورت‌بندی‌های «اصلاح‌طلبی‌شان» در جامعة ایران. در عمل، طی چند سال گذشته، بازارچة «اصلاح‌طلبی» و دوستان و نزدیکان آمریکا که یک پای در حاکمیت اسلامی و پای دیگر در محافل «غربی» مستحکم کرده بودند، نتوانست، نه از اقبال عمومی برخوردار شود، و نه «حزب‌الله» را قانع کند که «سنگرهای تسخیر شده» را واگذار کرده، به فعالیت واقعی خود، بازار و دلالی باز گردد. برکناری، فرار و یا زندانی شدن وزراء و چهره‌های «اصلاح‌طلب»، یکی پس از دیگری، و خصوصاً به زندان افتادن اکبر گنجی که در واقع، فعله‌ای برای راهگشائی سیاست غرب و امتداد حضور سازمان‌های اطلاعاتی‌ای بود که از دورة «میرپنج» در ایران ریشه دوانده بودند، تنها بارقه‌های امید را نیز در دل «اصلاح‌طلبان» خاموش کرد. شکست مفتضحانة نامزد «اصلاح‌طلب» ـ دکتر معین نامی، ناشناس و فاقد وجاهت سیاسی که در گیر ودار انتخابات و مراجعه به آرای عمومی «حلالی» از رهبر می‌طلبید! ـ نشان داد که این جریان نمی‌تواند جان «حکومت اسلامی» را نجات دهد.

چهرة ژنرال احمدی‌نژاد، در واقع به دلیل این «شکست» بود که در تاریخ معاصر «ایران زمین» درخشیدن گرفت! ولی، وی نیز از ابزار کافی برخوردار نیست. در چند روز اخیر باز هم مسئلة «حجاب»، و سرکوب اجتماعی زن در جامعة ایران، که در درازنای «حکومت اسلامی»، از موضوعات «برگزیدة» و محبوب حزب‌الله است، قد علم کرده، ولی به گفتة مارکس «فاجعه» اینبار به «مضحکه» تبدیل شد. دولت آقای احمدی‌نژاد نه می‌تواند شرایط سرکوب وحشیانة «حاج‌روح‌الله» را بر زن ایران تحمیل کند ـ زمینة حمایت بین‌الملل از «حکومت عدل الهی» بسیار ضعیف شده ـ و نه می‌تواند از کنار این مسئله بی‌توجه بگذرد ـ نیروهای «حزب‌الله» یعنی تنها پشتیبانان این حاکمیت نان حکومتی خود را در سرکوب زنان می‌جویند و با بسته شدن این «آب‌قنات» مسلماً از تشنگی هلاک خواهند شد. ولی سیاست چماق و شیرینی اگر در محفل‌بازی‌های‌ سیاسیون کاربرد دارد، در بطن جامعه‌ای که بیش از یک ربع قرن یکی از سرکوب‌گرترین فاشیسم‌های تاریخ را تجربه کرده، نمی‌تواند درد آقای احمدی‌نژاد و رهبر را درمان کند. کوچک‌ترین عقب‌نشینی این حکومت در مقابل خواست‌های ملت، نه به معنای تقبل «اولویت‌های ملت» و «برتری خواست‌های ملی در برابر حاکمیت»، که به معنای ضعف و جبونی حاکمیت «تعبیر» خواهد شد. مطلبی که مسلماً نقطة کور تمامی حاکمیت‌های فاشیستی تاریخ است.

امروز، به صراحت شاهدیم که حاکمیت «وحشت و ترور» که 28 سال پیش، تحت عنوان حکومت «شیعة اثنی‌عشری» و نمایندگی «امام زمان» در تهران به راه افتاد، عملاً نانخور سیاست‌های غرب است. غرب، اینک که از حمایت این دستگاه «مضحک» عاجز مانده، تمامی تلاشش را وقف حفظ «جامه‌دان‌های» خود در منطقه می‌کند. بازی حمایت از «دمکراسی» در ایران، نقشی است که غرب سعی در ایفای آن دارد، تا شاید در فردای سقوط «دوستان گرمابه و گلستان‌اش» ـ رهبری، احمدی، اکبری و ... ـ آینده‌ای در صحنة سیاست کشور برای خود دست و پا کند. مسلماً حمایت مالی اعلام شده از «مخالفان رژیم»، که بیشتر باعث بی‌آبروئی آنان شد، تا کارساز فعالیت‌هایشان، یکی از این اقدامات است. ولی تاریخ اینبار مسلماً تکرار نخواهد شد، چرا که با عقب نشینی غرب از عراق ـ امری که دیگر شکی در آن نمی‌باید داشت ـ غرب به طور یکپارچه از منطقه عقب خواهد رفت.

امروز، جای آن دارد که نیروهای پیشرو و هواداران واقعی دمکراسی در ایران، خود را بر فردای خروج غرب از منطقه متمرکز کنند، تا شاید تجربیات تلخ «حکام وابسته به غرب» در ایران را، اینبار در وابستگی به دیگر محورهای سیاسی تجربه نکنیم. و دوباره شاهد به قدرت رسیدن حکومتی در تهران نباشیم که صرفاً برای حفظ موجودیت‌اش حاضر باشد کشور را هدف بمباران هسته‌ای «دوستانة» اربابان خود قرار دهد.
بازگشت به صفحة نخست »»»

هیچ نظری موجود نیست: