۲.۱۱.۱۳۸۵

اول ماه مه را گرامی داریم


بسیاری از ما، به این امر که در شبانه‌روز فقط طی ساعات محدودی مشغول به کار باشیم، عادت کرده‌ایم، و در واقع، زمانی که قراردادی با کارفرما به امضاء می‌رسانیم، مطمئن‌ایم که دستمزدمان در ازاء 8 ساعت کار در روز است. و اینکه، این دستمزد را 1 روز ـ در برخی کشورها و برای برخی مشاغل 2 روز ـ استراحت هفتگی همراهی خواهد کرد. و هر ساله از 15 تا 45 روز ـ در مورد معلمان و استادان دانشگاه‌ها شاید، بیش از 2 ماه ـ مرخصی با حقوق نیز در همین قرارداد گنجانده شده است. این مسائل امروز هنجارهای جهان کار و حقوق بگیران شده، ولی کمتر کسی از خود می‌پرسد، چگونه و از چه مسیری «نیروی کار» در ارتباط خود با سرمایه و حاکمیت‌های برخاسته از سرمایه، به این «حقوق» دست یافته؟ شاید جشن روز اول ماه مه یادآور همین امر باشد که، بسیاری از انسان‌ها برای آنچه امروز «طبیعی» تلقی می‌شود، جنگیده‌اند، سال‌ها به زندان و تبعید رفته‌اند، کشته‌اند و کشته شده‌اند، تا امروز حقوقی که، هر چند در دو دهة اخیر، در پرتو میدان‌داری‌های سرمایه و شرایط مالی‌ای که «جهانی‌شدن» بر ما حاکم کرده، کمرنگ‌تر شده‌، «طبیعی» و «انسانی» تلقی شود.

یک بررسی عمیق در مورد تاریخچة روابط تولیدی در جامعة بشری نیازمند توضیحات و کنکاشی است که از یک وبلاگ به مراتب فراتر می‌رود. خوانندگان می‌توانند در این موارد به ادبیات تخصصی بیشماری که در این زمینه در مراکز تحقیقات علمی جهان به رشتة تحریر در آمده، مراجعه کنند. ولی بررسی ما از اول ماه مه و تحولاتی که منجر به «انقلابی» در روابط کار و کارگر شد، بیشتر روی به شرایط امروزی دارد، تا ارائة تاریخچة روابط تولیدی، هر چند که ارائة توضیح کوتاهی در مورد این جنبش نیز می‌باید در این بررسی مد نظر قرار گیرد.

آنچه امروز «روز کارگر» نام گرفته، چون بسیاری داده‌های تاریخی، فناورانه و علمی،‌ سوغات سرزمین جدید ـ قارة آمریکا ـ است. اگر می‌گوئیم سوغات سرزمین جدید، و نه سوغات ایالات متحد، از اینروست که، بر خلاف باور عمومی، ریشة اول ماه مه را، نه در ایالات متحد که باید در کشور کانادا جستجو کرد. در واقع، کانادا اولین کشور جهان بود که کارگران‌اش در 15 آوریل 1872، توانستند به حقوقی که امروز «انسانی» نام ‌گذاشته‌ایم، دست یابند، و جنبشی که سال‌ها بعد در 1886، در «هی‌مارکت» شیکاگو به راه افتاد و منجر به عمومی‌تر شدن خواست‌های کارگران شد، در واقع تحت تأثیر رخدادهای کانادا قرار داشت. ولی، اگر حاکمیت سرمایه در کشور کانادا، به دلایلی که تشریح آن از حوصلة این مقال خارج است، با خواست‌های کارگران از خود «همراهی‌هائی» نشان داد، حاکمیت ددمنش آمریکائی به هیچ روی از جنبش «هی‌مارکت» استقبال نکرد. در 1886، و طی سال‌هائی که در پی این بحران‌ گسترده‌ به دنبال آمد، ده‌ها کارگر اعتصابی به دست پلیس آمریکا و گروه‌های فشار در سراسر ایالات متحد به قتل رسیدند؛ دادگاه‌های فرمایشی و سرمایه‌سالار بسیاری از متفکران‌ و نظریه‌پردازان‌ جنبش کارگری در آمریکا را به چوبة دار سپردند؛ و امروز علیرغم جهانی شدن نظراتی که برای تحقق آنان کارگران آمریکائی در 1886 دست به اعتصاب زدند، اول ماه مه، هنوز در ایالات متحد، کشوری که در سایة سیاستگذاری‌های عموسام به «دمکراسی و آزادی!» رسیده، روز تعطیل، یا حتی روز ویژه‌ای به شمار نمی‌رود!

ریشة این «خیره‌سری» آمریکائی‌ها را باید در عمق جنگ سرد جستجو کرد. در واقع، بلشویک‌ها پس از انقلاب اکتبر، اول ماه مه را از خاطرة جهانیان و مبارزات انسانی ملت‌ها دزدیدند، و این جنبش انسانی را تبدیل به وسیله‌ای برای تبلیغات «سیاسی» حزب کمونیست شوروی کردند. در جریان «جنگ‌سرد» که هر دو ابر قدرت به یکسان از استقرار شرایط هولناک آن «بهره‌مند»‌ می‌شدند، روز اول ماه مه فرصتی بود در کف کرملین که «تعلق» خود را به «طبقة کارگر» به نمایش گذارد. و در کشوری که نه تنها کارگر که رده‌های بالای «نومانکلاتورا» هم از اظهار نظر منع می‌شدند، رژه‌های خیره‌ کنندة نظامیان در کنار موشک‌های قاره‌پیما، تانک‌های تی‌72، و کلاهک‌های هسته‌ای در شرایطی سراسر میدان سرخ را می‌پوشاند، که غرش جنگنده‌های میگ 23 و 25 سنگ‌فرش‌ها را به لرزه در آورده بود. این «میتینگ» نظامی که بیشتر یادآور خودنمائی‌های نازی‌ها قبل از حملة به لهستان بود، از طرف ناظران می‌بایست، «بزرگداشت روز کارگر» تلقی می‌شد!

آمریکائی‌ها نیز به نوبة خود «جواب دندان‌شکنی» برای این «گستاخی!» در آستین داشتند، ولی از آنجا که اصولاً نظام حاکم بر ایالات متحد، نسبت به «کارگر» و مسائل «کارگری» حساسیتی ذاتی دارد، «تظاهرات دندان شکن» خود را به روز 10 دسامبر هر سال موکول می‌کردند: سالروز تصویب اعلامیة جهانی حقوق بشر! در این روز، گروه‌های سازمان‌یافتة دولتی با پرچم و طبل و دهل به خیابان‌های شهرهای عمدة مناطق شرقی آمریکا سرازیر ‌شده، عربده‌کشان خواهان «رعایت حقوق بشر!» در همة کشورهای جهان، خصوصاً «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» بودند. و در آمریکا، کشوری که لگدمال کردن حقوق بشر یکی از مسائل روزمره به شمار می‌آید و در بسیاری موارد از «وجاهت» قانونی نیز برخوردار است، «لباس‌شخصی‌های» حکومتی، ملت‌های دیگر را به دلیل عدم رعایت این حقوق، به شدت مورد شماتت قرار می‌دادند.

خوشبختانه، جهان از آنروزها تا حدی فاصله گرفته، و نیات پشت پردة این صحنه‌گردانی‌های حکومتی و «مضحک»، تا حدی بر ملت‌ها آشکار شده است. با این وجود، این صحنه‌گردانی‌ها را هنوز می‌توان در نظام‌های «دست‌نشانده» و بازماندگان معادلات «جنگ‌سرد» به عیان دید. ولی نباید فراموش کرد که روز کارگر در «طبیعت» خود، و در «نهادخود» هنوز می‌تواند خمیرمایة بسیاری جنبش‌ها و تحولات اجتماعی باشد. امروز شاهدیم که «جهانی‌شدن» سرمایه، قدم به قدم، دستاوردهای طبقة کارگر و حتی «یقه‌سپیدها» ـ کارمندان ـ را، نه تنها در جهان سوم، که در قلب اروپای غربی و آمریکای شمالی مورد تهدید قرار داده. از اینرو، بزرگداشت روز جهانی کارگر امروز بیش از پیش می‌تواند از معنا و مفهومی «انسانی» برخوردار باشد.

امروز بزرگداشت خاطرة جنبش کارگران «هی‌مارکت» شیکاگو، شاید یک وظیفة انسانی باشد، وظیفه‌ای که بر دوش همة ماست. خاطرة آنان را زنده نگاه ‌داریم، و در این راستا تلاش‌هائی را که همه روزه در سطوح مختلف جهانی برای به ارزش گذاشتن اصولی انسانی در برابر وحشی‌گری‌های قرون وسطائی صورت می‌گیرد، ارج نهیم. تلاش‌هائی را که طی تاریخ همواره به دست کارگران، روستائیان، دانشجویان، زنان و طبقات فرودست اجتماعی صورت گرفته، نباید از یاد برد. و نباید فراموش کنیم که تاریخ انسان و انسانیت، مرز، مذهب، زبان و مرام نمی‌شناسد، آنان که مرزبندی‌ها را ـ از هر نوع‌ ـ بر انسان‌ها تحمیل کرده‌اند، در واقع مرز منافع طبقاتی و گروهی خود را ترسیم می‌کنند.
بازگشت به صفحة نخست »»»

هیچ نظری موجود نیست: