۲.۱۶.۱۳۸۵

بلر و تاچریسم




رسانه‌های جهانی در مجموع، سعی بر آن دارند که تغییرات ایجاد شده، در کابینة انگلستان را، پس از انتخابات اخیر، نشانة «تندترشدن» مواضع تونی‌بلر، و کنار رفتن «صلح‌طلبان» به نفع طرفداران جنگ در ایران تحلیل کنند. جای تعجب نیست، چرا که این «خط رسانه‌ای» از حمایت کامل ایالات متحد برخوردار است، ولی اینکه این «خط» تا چه حد می‌تواند بازتاب «واقعیات» سیاسی در بطن جامعة انگلستان باشد، مطلب دیگری است. در واقع، امروز شکافی کلی «اخبار داخلی» و «گزارش‌های خارجی» بی‌بی‌سی را از یکدیگر جدا کرده. گزارش‌های خارجی، «تندروی» فرضی کابینة جدید حزب کارگر را در زیر ذره‌بین قرار داده‌اند، و گزارشات داخلی، سخن از برگزاری «مجلس ترحیم» تونی بلر می‌کنند. در اینکه کدام تمایل نهایتاً حاکم می‌شود، نباید شکی در میان باشد: خیمه خرگاه تونی بلر در آستانة «فروپاشی» است.

ولی، مشکلات حزب کارگر، در چارچوب سیاست‌های داخلی و خارجی، به شخص تونی بلر محدود نمی‌شود. این حزب زمانی که «مرده‌ریگ‌های» تاچریسم، یعنی آخرین کابینة «محافظه‌کاران»، قدرت را ترک کردند، پای در میدان مبارزه‌ای گذاشت که نهایتاً از آن نمی‌توانست سر بلند بیرون آید. نباید اشتباه کرد، ولی همکاری تنگاتنگ با سیاست خارجی «نومحافظه‌کاران» در واشنگتن ـ تا سر حد همراهی آنان در جنگ «استعماری» عراق ـ و سرکوب‌ آزادی‌های فردی، چه در داخل مرزها و چه در قالب حمایت از دول دست‌نشانده، در پیش بردن آنچه «مبارزه با تروریسم» معرفی شد، صرفاً موضع‌گیری‌هائی مقطعی به شمار می‌روند. اگر امروز، دولت «کارگری» به صورتی هولناک با بحران روبرو شده، بحرانی که شاید از پایان جنگ دوم جهانی تا به حال بی‌سابقه بوده است، نه صرفاً به دلیل همراهی‌های‌اش با سیاست‌های «نومحافظه‌کاران» که، بیشتر به دلیل ریشة سیاست‌هائی است که از روز نخست «حزب‌کارگر» رنسانس خود را بر آن استوار کرده بود. در واقع، حوادث 11 سپتامبر، آنقدرها هم که برخی گزارشات سعی در نشان دادن آن دارند، در جهت‌گیری‌های «نولیبرالی» حزب کارگر نقشی بازی نکرده‌اند. حزب کارگر «نوین!» از اولین دقایقی که قدرت را به دست گرفت، پای در راستای «دنباله‌روی»‌ از سیاست‌های بانوی آهنین داشت.


این «دنباله‌روی»، از خصوصی کردن «اتوبوس‌رانی‌های» محلی، تا حضور فعال در صحنة سیاست «نو‌محافظه‌کاران» در صحنة سیاست جهانی امتداد داشته است. و اگر امروز، موضع‌گیری‌های همگام با واشنگتن بیش از دیگر موضع‌گیری‌های این حزب مورد بحث و فحص قرار می‌گیرد، به این دلیل است که حزب کارگر، با زیرکی و گاه «رذالتی» سیاسی، سعی در ارائة «شخصیتی» غیرواقعی از خود در افکار عمومی جهانی و داخلی دارد. در واقع، کنار رفتن مهم‌ترین «شخصیت‌های» حزب کارگر در تغییراتی که اخیراً صورت پذیرفته، نشان می‌دهد که این حزب دوران « پس مرگ از بلر» را آغاز کرده‌ است.

از دو حال خارج نیست. یا شرایط بین‌الملل و منافع سیاست‌های جهانی «حکم» به آغاز جنگ در ایران صادر می‌کنند، که در اینصورت کابینة «کارگری مردة» فعلی نیز شریک جنگی خواهد شد که شکست نظامی و خصوصاً سیاسی در آن، حتی با «افتضاح»‌ جنگ افغانستان و عراق نیز قابل مقایسه نخواهد بود. در این جنگ، اگر شکست سیاسی آمریکا و انگلستان حتمی است، حزب کارگر از تاثیر نتایج آن بر مبارزات انتخاباتی انگلستان آنقدرها مطمئن نیست. و به دلیل تفاوت «ساختاری» سیاسی در آمریکا ـ جناح جورج بوش از حاکمیت به هر صورت کنار خواهد افتاد ـ وزنة پی‌گیری جنگ عراق و یا جنگ احتمالی در ایران به صورت سنگین‌تری بر شانة انگلستان فرو خواهد افتاد. به دلیل عواقب این شکست سیاسی حتمی، گویا حزب کارگر ترجیح می‌دهد مسئولیت بر شانة مهره‌های سوخته‌ای چون بلر و مارگارت بکت ـ وزیر جدید امور خارجة بریتانیا ـ سنگینی کند، تا بر گردة مهره‌هائی چون جاک استراو و دیگران، که هنوز آینده‌ای سیاسی در بطن حزب می‌توانند برای خود پیش‌بینی کنند.

اگر، به دلیل همان سیاست‌های بین‌المللی، جنگ در ایران «معوق» گذاشته شود، کنار گذاشتن تونی‌بلر با سر و صدای فراوان، نشان دهندة «موفقیت» حزب کارگر در جلوگیری از جنگی است که «جک‌استراو و دیگران»‌ از آن «بیمناک!» بوده‌اند. در این صورت، حزب کارگر، بلر را با افتضاح زیاد از کار برکنار کرده، «صلح» را در روابط بین‌الملل حاکم می‌کند.



کابینة جدید بلر، در واقع، ضربه‌گیری است که باید بازتاب سیاست‌های جهانی را به جامعة انگلستان منتقل کند. ولی،‌ در این میان وضعیت «رأی‌دهندگان» از همه تماشائی‌تر است. انگلیسی‌ها که دهه‌ها «دمکراسی‌» خود را به رخ جهانیان می‌کشیدند، و به زمین و زمان درس «آزادی سیاسی» می‌دادند، امروز خود در تله‌ای افتاده‌اند که پیروی بی‌قید و شرط از «آزادی سیاسی!»، تا حد زیر پای گذاشتن اصول فکری پایه‌ای در «حزب‌کارگر»، برایشان به ارمغان آورده. حزب کارگر، در چارچوب همین «آزادی‌سیاسی» به خود اجازه داد که نه تنها دنباله روی «تاچریسم» باشد، که در ماجراجوئی‌های یک محفل «نوپا» و بی‌مسئولیت از «سرمایه‌داری آمریکائی» خود را شریک کند. امروز رأی‌دهندگان انگلیسی، در واقعیت امر، عملاً در محل‌های اخذ رأی کار زیادی برای انجام دادن ندارند، هر گروه و حزب سیاسی که قدرت را در دست گیرد ـ حزب کارگر، محافظه‌کار و حتی لیبرال ـ نتیجه‌اش برای رأی‌دهندگان انگلیسی ادامة راهی است که کلیدش را باید در نقطة پایانی «بحرانی» بجوید که در رسانه‌های جهانی به «بحران هسته‌ای ایران» معروف شده.


شاید درجة شانسی که به موفقیت حزب‌کارگر می‌توان داد، در اولین روز آغاز به کار آن کاملاً روشن باشد. در همین راستا،‌ اولین هدیة آغاز کار دولت نوین «نوکارگری»، سقوط بالگرد انگلیسی در بصره شده است.
بازگشت به صفحة نخست »»»

هیچ نظری موجود نیست: