
تحولات بحران «دستساز» اتمی ایران، نشان میدهد که با کاهش احتمال تهاجم نظامی «فرضی»، اینک امتداد دادن به «نابسامانی اقتصادی» در دستور کار بحرانسازان قرار گرفته. در واقع ایالات متحد، که اینک در ظاهر با «خرید» نفت خام به قیمت بیش از 70 دلار در بشکه میباید سعی در آرام کردن منطقه و در نتیجه پائین آوردن قیمت نفت داشته باشد، از هر فرصتی در بالا بردن قیمت آن استفاده میکند. اگر نگاه موشکافانهای بر «واقعیات» جهان در اقتصاد کشورهای «تکمحصولی» بیاندازیم، درمییابیم که افزایش قیمت نفت، زمانی که نه ارز حاصله از فروش آن در اختیار کشورهای صادرکننده قرار میگیرد، و نه اینکشورها قادرند در چند و چون شرایط فروش کالای خود دخالتی داشته باشند، جز بالا بردن درآمد کشورهای صنعتی غربی، و در اینمورد بخصوص ایالات متحد، نتیجة اقتصادی دیگری به همراه نخواهد داشت.

«بحران هستهای»، در واقع، یکی از ابزارهائی بود که ایالات متحد میتوانست با تکیه بر آن قیمت نفت را بالا نگاه دارد، ولی این «ابزار» در صحنة بینالملل و در رابطه با روسیه، چین و هند ایجاد درگیریهائی دیپلماتیک میکرد، و حتی کشور فرانسه نیز تلویحاً این نوع «دیپلماسی» را، از زبان ژاک شیراک رئیس جمهور کشور، محکوم کرده احتمال درگیری هستهای با کشورهائی را مطرح کرد که تمایل داشته باشند «راههای تأمین انرژی را بر فرانسه مسدود کنند!» از طرف دیگر اظهارات اخیر ولادیمیر پوتین، رئیس دولت روسیه، در هنگام ملاقات با آنجلا مرکل، صدراعظم آلمان، نشان میدهد که بحران «انرژی» که بر محور «هیدورکربورها» به راه افتاده، فقط فرانسه را «نگران» نکرده.
آقای ولادیمیر پوتین در ملاقات با همتای آلمانیاش این مطلب را گوشزد میکند که بسته شدن بازارهای غربی به روی محصولات نفتی روس را نمیتواند در چارچوب «جهانیشدن» هضم کند، و اینکه چرا سرمایهگذاری غرب در دیگر کشورها میباید «جهانیشدن» عنوان شود، ولی همین عمل برای روسیه «گسترش نفوذ» تلقی گردد؟ این سئوالی است که شاید قرنها پیش، آنزمان که شبکة «جهنمی» سرمایهداری غربی در حال پیریزی بود میباید مطرح میشد، ولی از آنجا که «ماهی را هر وقت از آب بگیرید ضرورتاً تازه است»، عنوان کردن این بحث پایهای، که فلسفة سرمایهداری غرب بر آن تکیه دارد، در این زمان بخصوص نیز میتواند مفید به فایده تلقی شود. چرا که نشاندهندة این واقعیت است که حتی قدرت جهانیای چون روسیه که هنوز موشکهای قارهپیمای آن، مجهز به کلاهکهای هستهای شهرهای بزرگ ایالات متحد و پایتختهای اروپای غربی را نشانه رفتهاند، هنگام بحث بر سر میز مذاکرات «هیدورکربورها»، بلااجبار از مسائلی سخن میگوید که بیشتر به گله و شکایتهای «رهبران» خردهپا و دست نشاندة جهان سوم شباهت دارد.
چند سال قبل از براندازی 22 بهمن در ایران، محمدرضا پهلوی، در مصاحبة معروفی که در روزنامههای و مجلات اقتصادی آمریکائی هیاهوئی به راه انداخت رسماً عنوان کرده بود که قرارداد نفت را برای 25 سال آینده در 1979 تمدید نخواهد کرد. وی در همین مصاحبه عنوان کرده بود که «شرکت ملی نفت ایران»، قصد آن دارد که چون دیگر شرکتهای نفتی جهان، به کشورهای صنعتی، تولیدات نهائی و مصرفی، و نه صرفاً نفت خام صادر کند. این سخنان در شرایطی عنوان میشد که ایران عملاً از هر گونه قدرت تصمیمگیری در مورد شرایط و قیمت فروش نفت عاجز بود، به عبارت سادهتر صرفاً میتوانست «گزافه گوئی» به شمار آید. ولی امروز شنیدن این سخنان از زبان ولادیمیر پوتین نشان میدهد که به قول آقای احمدینژاد، «باشگاه نفتی» دچار خللهائی شده.
اگر کشورهای وابسته و نظامهای دستنشانده نتوانند از خود در برابر اربابان، و در جهت حفظ منافع واقعی کشورشان عکسالعملی نشان دهند، روسیه با این گروه تفاوت عمده دارد. در واقع، قرارداد صدور گاز روسیه به آلمان که در دیدار اخیر مرکل منعقد شد، از طرف تمامی خبرگزاریهای غربی، و خصوصاً ایرنا به سکوت برگزار شد. این خبر از اهمیت بسیاری برخوردار است، چرا که نوعی بازگشت به شرایط بازار «هیدروکربورها» پیش از براندازی 22 بهمن به شمار میآید ـ در این دوره نیز قرار بود گاز روسیه به آلمان ارسال شود ـ و میتواند بارقة امیدی در دل کسانی باشد که بیصبرانه در انتظار آغازی بر پایان حکومت اسلامی ایران هستند.
ولی همانطور که در بالا آمد، حکومت اسلامی اینک دست در دست ایالات متحد دارد، و در شرایطی که دیگر جنگ نمیتواند موجودیتاش را نجات دهد، چشم امید به «بحرانی اقتصادی» دوخته. ولی، شرایط نشان میدهد که اگر بیرون آمدن از بحران «اقتصادی» به دلایل بسیار، از فروپاشی «شرایط جنگی» به مراتب مشکلتر است، دولت آقای احمدینژاد، نمیتواند از این بحران اقتصادی به عنوان مفری برای خروج از بحران سیاسی کشور استفاده کند.
سقوط بازار بورس تهران که از طرف دولت در بوق و کرنا گذاشته شده، نشاندهندة یکی از همین رده سیاستگذاریهاست. تمامی صاحبنظران متفقالقولاند که بازار بورس به هیچ صورت ممکن نمیتواند «نمایهای» از اقتصاد کشور باشد. بازار بورس بیشتر بازتاب تمایلات سیاسی و بحرانهای «روانپریشانهای» است که در سطح جامعه در جریاناند، و نشان میدهد که حرکت تبلیغات رسانهای چه تحرکاتی را در سطح جامعه هدف قرار داده. در شرایطی که حکومت اسلامی، تنها صاحب واقعی نظام رسانهای کشور شده، این تبلیغات نشان میدهد که کدام زاویة اقتصادی امروز از نظر دولت در اولویت قرار گرفته. «زاویة بحرانسازی» اقتصادی در کشور، که اینک در دستور کار حکومت اسلامی و ایالات متحد قرار گرفته نیز دوران خود را سپری خواهد کرد.

آزمایشات جدید موشکهای «هستهای» پاکستان که مستقیماً زیر نظر ایالات متحد صورت میگیرد، شاید تلاشی برای جوابگوئی به شکستهای پیدرپی اینکشور در صحنة دیپلماسی منطقه باشد. ولی ساختار حکومت اسلامی پاکستان بیش از آن صدمه خورده که با برافراشتن چند موشک بتوان به ترمیم آن همت گماشت. این یک واقعیت است که اگر جنگی در میان نباشد ـ که امیدواریم نباشد ـ مشکل میتوان با تکیه بر «بحرانسازی اقتصادی» و یا «بحرانسازی هستهای بر محور پاکستان»، خصوصاً در شرایط جدید اقتصادی منطقه ـ حضور مستقیم روسیه در بازار هیدروکربورها ـ زمینة دوام حکومت اسلامی ایران را در شرایطی فراهم آورد که دیگر، نه در میان مردم از جایگاهی برخوردار است، و نه دولتهای قدرتمند منطقه حاضر به قبول حضورش در صحنة سیاست منطقهای هستند.
بازگشت به صفحة نخست »»»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر