۲.۱۳.۱۳۸۵

مرگ فلسفه در غرب، زایش سفسطه در شرق



در ایران، سخن راندن از «روشنفکری» و «روشنفکران» در نظر برخی صاحب‌نظران، کار بسیار بیهوده‌ای‌ شده. دلایل این مطلب نیز شاید، حداقل از نظر خود‌ آنان، روشن باشد. ولی این امر را نمی‌توان فراموش کرد که، ایران چون دیگر کشورهای جهان با پدیده‌ای به نام «روشنفکر» درگیر است، و نمی‌توان از این مسئله بی‌اعتنا عبور کرد.

در روزگاری نه چندان دور، تحت تعالیم «مساجد» و «مراجع تقلید»، اصولاً سخن گفتن از «روشنفکر» عملی غیر قابل قبول، «غیراسلامی» و مضر به حال «انقلاب» به شمار می‌رفت. ولی آنزمان که پایه‌های حکومت اسلامی به انسجامی، هر چند متزلزل، دست یافت، حاکمیت به این «صرافت» افتاد که «روشنفکری» نیز، چون منبر، مسجد و روضه‌خوانی‌های امام حسین می‌تواند «نان و آب» داشته باشد. از اینرو، سریعاً دست به کار شده، گروهی «دکتر» و «متخصص»، از دانشگاه‌های داخلی و خارجی به جمع «ریزه‌خواران» سفرة «ولایت» اضافه نمودند. کار اینان که، یا متخصص‌ و یا صرفاً «مدعی‌تخصص» بودند نیز، کاملاً روشن بود: مستقیم و یا غیرمستقیم، گرم کردن تنور حکومت «ولایت» و «فقاهت».

امروز سایت‌ بی‌بی‌سی گزارش می‌دهد، که فردی به نام رامین جهانبگلو را «بازداشت» کرده‌اند. و در ادامه، نه تنها از وی به عنوان یکی از برجسته‌ترین متخصصان «فلسفه!» در ایران یاد می‌کند، که داستان «پرماجرائی» نیز از تحقیقات و نگارش‌های وی در هاروارد و دیگر «امکان مقدسه!» به خورد خوانندگان می‌دهد. اینهمه، بدون آنکه اضافه کند که، ایشان در واقع، یکی از پادوهای «رئیس جمهور فرهیخته»، جناب آقای خاتمی بوده‌اند، که در سفر و حضر ایشان را همراهی کرده، وظیفة اصلی‌شان نه «تفکر» در باب مسائل دماغی، تاریخی و روشنفکری در جامعه ایران، که تداوم سیاست‌‌بازی‌هائی بوده که در «اوج خود»، به گزینش آقای احمدی‌نژاد در مقام ریاست جمهوری کشور منجر شده است.

در جای دیگر، سایتی به نام «پرس‌وجو»، تحت نظارت گروهی «حجت‌السلام نو دستار»، که وظیفه‌اش پاسخ به سئوالات «جوانان!» در زمینة مسائل فلسفی، دینی، اجتماعی و … است، و در ارتباط با مجمعی قرار دارد، که به خود لقب «باشگاه اندیشه!» داده، در یک مقالة کوتاه، «زیگموند فروید» را، در آینة تعالیم «انسان‌ساز اسلام» به نقد می‌‌کشد‍! بدون آنکه متذکر شود که فروید، نه تنها به معنای واقعی کلمه، «بنیانگذار علم روانشناسی» است، که در حد خود، شاید یکی از بزرگ‌ترین نظریه‌پردازان تاریخ تمدن بشر به شمار می‌آید. و اینکه ساختار انسان‌شناختی فرویدی یکی از پایه‌های تمدن صنعتی امروز جهان است؛ به عبارت ساده‌تر، فروید کسی نیست که بتوان به این سادگی‌ها، در نقد دقایق‌ فکری او، مقالة «علمی» قلمی کرد.

هنوز از این شوک هولناک بیرون نیامده بودم که چشمم به مصاحبة جناب آقای حبیب‌الله پیمان، روشنفکر «ملی‌مذهبی» و متفکر بزرگ سیاسی ایران افتاد. ایشان در این مصاحبه، که با یکی از روزی‌نامه‌های فرامرزی «سردارسازندگی» صورت داده بودند، به بیان دلایل هبوط و سقوط ایران و «آفات جامعه» همت گماشته، متذکر شده بودند که، «نبود عقلانیت و شتابزدگی، آفت جامعة ایران است!» افاضات ایشان را هر چه بیشتر خواندم، بیشتر دریافتم که اصولاً «حرفی» برای گفتن ندارند. در بیانات ایشان نه حرفی از «شیوه‌های تولید اقتصادی» به میان آمده بود، نه سخنی از «ریشة تفکر فلسفی، و تحول آن در ایران» دیده می‌شد، نه نقش «نقدینگی» در ساختار «مراکز تصمیم‌گیری مستقل اقتصادی» وجود خارجی داشت، و نه «علم‌سازی» و ریشه‌های «تفکر علمی» به نقد کشیده شده بود. آخرالامر کاشف به عمل آمد که همان «عقلانیت» که از اول ایشان به آن اقتداء کرده‌اند نیز در این مصاحبة «علمی» قرار نیست «تعریف» شود. بله گرفتاری ما همانطور که ایشان فرموده‌اند، «نبود عقلانیت» است. و مصاحبه کننده، در آخر خواننده را به این نتیجة «فراگیر» می‌رسانند که غربی‌ها «عقلانی» رفتار می‌کنند؛ ما از روی «عصبیت» برخورد می‌کنیم؛ در نتیجه آن‌ها بر ما «حاکم» شده‌اند! البته، از آنجا که «چراغی که به منزل رواست به مسجد حرام است»، همسر محترمة ایشان نیز در جرگة صاحب‌نظران «اسلام‌انسان‌ساز» هستند، و در کنار سفرة «ولایت»، اخیراً در مقاله‌ای «علمی» در مورد حجاب، نوشته بودند که در آن متذکر شده بودند که، «حضرت محمد این مسئله را خیلی خوب مهندسی کرده بودند!» مطمئناً، «مهندس‌خاتم الانبیاء» از اینکه چنین شخصیت‌های بزرگی در زمره هواداران اویند، از شادی در پوست نمی‌‌گنجد!

ولی صحیح نیست که «مطلب» روشنفکری را اینگونه در نیمه‌راه استدلال رها کنیم، و حق مطلب را آنچنان که باید و شاید ادا نکنیم. در کمال تأسف، این «بازارچة» روشنفکری، صرفاً در ایران و یا کشورهای جهان سوم دکان خود را بر پا نکرده. امروز، همانطور که برتراند راسل فیلسوف انگلیسی آنگاه که در قید حیات بود عنوان کرد، بر صاحب‌نظران کاملاً روشن است که، «متفکر، از آغاز می‌داند که چه می‌خواهد.» ابزارهای علمی، نظری و استدلالی، صرفاً راهکارهائی برای دستیابی به نتایجی‌اند که، از پیش مد نظر بوده. شاید به این دلیل است که «فلسفه» امروز، در کشورهائی که به قول آقای پیمان «عقلانی» رفتار می‌کنند، شاخة «مرده‌ای» از تحقیقات به شمار می‌آید. ولی هر چند که فلسفه در غرب مرده، و هر چند که این یک واقعیت باشد، برای جامعة ایران که از بطن یک تفکر «الهی» آرام آرام پای به درون جهانی نوین می‌گذارد، گذر از مرحلة «فلسفی» شاید اجتناب ناپذیر است. حال باید دید فرهیختگان واقعی این مملکت در ارائة راهکارهای پایه‌ای به جوانان و دانش‌پژوهان این کشور تا چه درجه‌ای قادرند که هم گذر از این مرحله را کارساز باشند، و هم دکان «ریزه‌خواران» سفره‌های «ولایت»، «سلطنت»، «فقاهت»، «وجاهت» و ... را بتوانند به تعطیل کشند.
بازگشت به صفحة نخست »»»

هیچ نظری موجود نیست: